- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۳۰۴۰
- شماره مطلب: ۹۱۶۰
-
چاپ
لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد
رسیده جان به لب اطهرت؛ ابالهادی
نشسته پیک اجل در برت؛ ابالهادی!
دوباره قصۀ زهر و دوباره نامردی
کبود شد همۀ پیکرت؛ ابالهادی!
لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد
چه کرد با دل تو همسرت؟ ابالهادی!
شبیه فاطمه دستی گرفتهای به کمر
مگر خدای نکرده پرت؛ ابالهادی!
میان حجرۀ در بسته دست و پا زدی و
بریده شد نفس آخرت؛ ابالهادی!
مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد
صدای خستۀ بی جوهرت؛ ابالهادی!
کنیزها بدنت را کشان کشان بردند
گرفته بر لبۀ در سرت؛ ابالهادی!
سه روز بر تن تو آفتاب میتابید
ولی بریده نشد حنجرت؛ ابالهادی!
دگر به زیر سم اسبهای تازه نفس
ندید جسم تو را دخترت؛ ابالهادی!
اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود
ولی نظاره نشد خواهرت؛ ابالهادی
چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید
برای غارت انگشترت؛ ابالهادی!
-
سلوک عاشقی
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار؟
اشک چشمم هست، آب و دانه میخواهم چه کار؟
اولین شرط سلوک عاشقی، آوارگی ست
از ازل دربه درم، کاشانه میخواهم چه کار؟
-
سیب نوبر
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار توای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
-
میان روضۀ تو از هلال یاد میشود
یکی بخیل میشود، یکی جواد میشود
یکی مرید میشود، یکی مراد میشود
یکی امیر میشود، برای سلطنت ولی
یکی تمام عمر، عبد خانهزاد میشود
لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد
رسیده جان به لب اطهرت؛ ابالهادی
نشسته پیک اجل در برت؛ ابالهادی!
دوباره قصۀ زهر و دوباره نامردی
کبود شد همۀ پیکرت؛ ابالهادی!
لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد
چه کرد با دل تو همسرت؟ ابالهادی!
شبیه فاطمه دستی گرفتهای به کمر
مگر خدای نکرده پرت؛ ابالهادی!
میان حجرۀ در بسته دست و پا زدی و
بریده شد نفس آخرت؛ ابالهادی!
مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد
صدای خستۀ بی جوهرت؛ ابالهادی!
کنیزها بدنت را کشان کشان بردند
گرفته بر لبۀ در سرت؛ ابالهادی!
سه روز بر تن تو آفتاب میتابید
ولی بریده نشد حنجرت؛ ابالهادی!
دگر به زیر سم اسبهای تازه نفس
ندید جسم تو را دخترت؛ ابالهادی!
اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود
ولی نظاره نشد خواهرت؛ ابالهادی
چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید
برای غارت انگشترت؛ ابالهادی!