دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
الگو

 

 

الگوی فرشتگان معصوم است او

بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او

 

از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد

بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او

 

عطر نفس

 

خورشید به پای تو جبین می‌ساید

وصف تو، بسی برتر از این می‌باید

 

از هر سخن تو، «امّ‌کلثوم»! به حق

عطر نفس پاک علی می‌آید

زینب ثانی

 

بانو! زبان­زد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

 

در آسمان حیدر و زهرا پریده‌ای

مهد کمال بود هوایی که داشتی

 

هم سنگر زینب

 

ای زینب دوّم محمّد!

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش، هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

شهر محنت

 

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ‌کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده ­پوشان حریم داوریم

ملیکه حوریه‌ها

بانو! میان دشت، هراسان چه می‌کنی؟

دریای صبر، در دلِ طوفان چه می‌کنی؟

 

بانو! شما که از جگرت شعله می‌چکد

دیگر میانِ آتش سوزان چه می‌کنی؟

 

 

قربانگه عشق

ای که بر سینه‌ی خود، آتش ماتم داری!

به دل از داغ برادر، دو جهان غم داری

 

دخت مولایی و غم نامه‌ی زهراست تو را

نسبت از سلسله‌ی حضرت خاتم داری

 

یار پدر

 

ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر!

هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر

 

در لیله‌ی قدر آخر عمر علی

شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر

قدر مخفی

کسی نشناختت، ای دخت مظلوم!

نباشد قدر تو بر خلق، معلوم

 

اگر زینب بُوَد امّ المصائب

تویی اخت المصائب، «امّ کلثوم»!

 

ماه و زهره

 

هم ماه مدینه است و هم زهرۀ شام

هم عمّه و هم خواهر و هم دخت امام

 

ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان

از جانب ما به «امّ کلثوم»، سلام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×