دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز

ذکر استغفارهایم بی اثر مانده هنوز

یک نگاهی کن گدایت پشت در مانده هنوز

 

گریه‌ها کردم ز دوری‌ات ولی آقای من

بندۀ بیچاره از تو بی خبر مانده هنوز

 

ذکر یا مولا علی در کربلا سر داده‌ایم

هرکسی دارد نگاه یک ‌نفر را پشت سر

زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر

 

جنگجویان جهان شمشیر دارند و شما

صلح جویی چون که می‌بندی سِپر را پشت سر

 

گریۀ محرم

مثل فعل بازدم هستم که از دم کمترم

آدمم، اما به وقت درک از آدم کمترم

 

هیچ تأثیری ندارم در جهان کوچکم

آه از شادی که جای خود، من از غم کمترم

 

آئینه دامن

 

آیا ‌شود یک صبح روشن با تو باشم؟ 

من باشم و تو باشی و من با تو باشم

 

من باشم و تو در دیار آشنایی 

در سرزمین یاس و سوسن با تو باشم؟

بهار گم شده

آهم برای آینه داری که گم شده است

یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است

 

تقویم‌ها خزان به خزان زرد می‌شوند

در جستجوی بوی بهاری که گم شده است

 

یعقوب‌های چشم من

دارد دوباره سینه زنت گریه می‌کند از غصۀ نیامدنت گریه می‌کند

 

یعقوب‌های چشم من عمری است ای عزیز دارد برای پیرهنت گریه می‌کند

فرصت عاشوراها

ترک ما کرده‌ای ای ساکن در صحراها بی تو آرام نگیرند دل دریاها

 

مهر هرکس به دل ما ننشسته بی تو مهربان دلم، آقای همه آقاها

 

حقیقت عزّت حسینی

دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت

من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت

 

من و نشستن سر مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت

اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت

خدا مرا بکشد

نماز، پشت سر تو چه عالمی دارد

نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد

 

ز خواب ناز گذر کردن و تماشای

نیایش سحر تو چه عالمی دارد

 

روضۀ عطش

بدون تو ‌امید ما سراب می‌شود، بیا

تمام شهر بر سرم خراب می‌شود، بیا

 

برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند

دعای مادر تو مستجاب می‌شود، بیا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×