دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چشم تو و مشک خالی عباس

به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم

قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم

 

و ما که در پی خورشید نیزه‌ات بودیم

شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم

 

تیر سه پر شکست پرت را

زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف

خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف

 

تحت فشار بودم و چاره نداشتم

جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف

قمر من

نگاه می‌‌کنم از هر طرف به دور و برم

پر است چهرۀ نورانی بنی هاشم

برای خاطر زینب خدا نگه دارد

علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم

هفت آسمان

این آخر عمری دلم باور ندارد

هفت آسمان من یکی اختر ندارد

 

دیروز من را باغ هجده لاله‌ای بود

امروز با غم هیچ برگ و بر ندارد

بانوی آفتاب نشین

عشق خدا، حسین چو پا در رکاب داشت  

تا کربلا به کعبه رساند، شتاب داشت

عهدی که بست روز ازل با خدا، حسین  

در عهدنامه، نقشۀ آن انقلاب داشت

بپرس حال رباب

 

چرا به خاک فتاده، تن مطهّر تو؟

جدا نموده که ای شهریار من! سر تو؟

 

ز هیچ باب نپرسی چرا ز حال رباب؟

که هست خادمه‌ای، یا حسین! بر در تو

چتر آفتاب

 

نسیم صبح! بگو چشمه‌ی گلاب، کجاست؟

صفای آیینه‌ها و زلال آب، کجاست؟

 

بنفشه‌ها همه از باغ لاله‌ می‌پرسند:

که بی‌قرار‌ترین روح انقلاب، کجاست؟

 

حسن انتخاب

 

ای آفتابِ طالع و ای ماهِ در حجاب!

ای بَدرِ نور یافته در ظلّ آفتاب!

 

ای مهدِ شاعرانگیِ خاندانِ وحی!

ای مَنظر حُسینی! ای حُسن انتخاب!

داغ شعله‌ور

ای کشته که نامت از همه زنده‌‌تر است!

بر جان رباب داغ تو شعله‌ور است

 

یک سال در آفتاب سر کردن او

پاسخ به سؤال مردم بی‌خبر است

 

اربعین

 

ای چاره ساز خلق که بی‌چاره‌ی توام!

یک اربعین گذشت که آواره‌ی توام

 

با اشک دانه دانه و با قلب چاک چاک

زوّار قبر پیکر صد پاره‌ی توام

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×