- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۲۰۰۱
- شماره مطلب: ۶۲۳۴
-
چاپ
هفت آسمان
این آخر عمری دلم باور ندارد
هفت آسمان من یکی اختر ندارد
دیروز من را باغ هجده لالهای بود
امروز با غم هیچ برگ و بر ندارد
ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد
یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد
من که نمردم چشمهایم تا قیامت
گرید بر آب لب تشنه که مادر ندارد
گهوارۀ غارت زده، آغوش خالی
یعنی ربابی که علی اصغر ندارد
آخر که گفته خنده میباشد جواب
اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد
ای نامسلمانان سر بر نیزه رفته
بردن کنار محمل خواهر ندارد
گفتند از صد سرو در خاک آرمیده
از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد
گفتند عمودی ابروانش را شکسته
این روضه را اصلاً دلم باور ندارد
-
یعقوبهای چشم من از دست رفتهاند
هر روز پای هر محنت گریه میکنم
بر هر هزار زخم تنت گریه میکنم
با نوحههای هر شب تو گریه میکنم
با روضههای دل شکنت گریه میکنم
-
هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است
ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست
هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست
من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک
جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست
-
میوۀ پیوند
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگری ست -
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند
علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد
یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست
تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد
هفت آسمان
این آخر عمری دلم باور ندارد
هفت آسمان من یکی اختر ندارد
دیروز من را باغ هجده لالهای بود
امروز با غم هیچ برگ و بر ندارد
ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد
یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد
من که نمردم چشمهایم تا قیامت
گرید بر آب لب تشنه که مادر ندارد
گهوارۀ غارت زده، آغوش خالی
یعنی ربابی که علی اصغر ندارد
آخر که گفته خنده میباشد جواب
اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد
ای نامسلمانان سر بر نیزه رفته
بردن کنار محمل خواهر ندارد
گفتند از صد سرو در خاک آرمیده
از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد
گفتند عمودی ابروانش را شکسته
این روضه را اصلاً دلم باور ندارد