دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ امام حسین (ع)

عشق بازی کار هر شیاد  نیست                        

این شکار، دام هر صیاد نیست

 

عاشقی را قابلیت لازم است     

طالب حق را حقیقت لازم است  

مست تو هستم شراب اگر بگذارد

محو توأم اشک ناب اگر بگذارد

مست تو هستم شراب اگر بگذارد

 

کوفه بدک نیست از برای مناجات

آن نگه نیمه خواب اگر بگذارد

خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

برای تو عسل و شیر را خدا آورد

 خدا به دست خودش آب تشنه را آورد

 

برای این که بفهمیم عشق عادی نیست

خدا دلیل خودش را به نیزه‌ها آورد

نیزه نشینی تو مرا می‌کشد حسین

با هر نسیم زخم سرت تیر می‌کشد

گریه نکن که چشم ترت تیر می‌کشد

 

نیزه نشینیِ تو مرا می‌کشد حسین

قلبم شبیه زخم سرت تیر می‌کشد

 

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است 

هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

 کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است  

اربعین وقف عزای زینبه

دوباره وقت غم و وقت عزاست اربعینِ حضرت خون خداست پیرهنای مشکی رو در نیارید قافله هنوز تو راه کربلاست

پیش او شکوه می‌کند زینب

بعد یک اربعین رسید از راه   غم به قلبی  صبور می‌آید 

قتلگه را دوباره می‌بیند  آنکه از راه دور می‌آید 

چهل روز غم و غربت و غارت

کاروان می‌رسد از راه‌، ولی آه

چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب

دل سنگ شده آب، از این نالۀ جانکاه

زنی مویه کنان ، موی کنان

اولین کاروان سینه زنت

آمده سرشکستۀ محنت

آمده اشک ریز بت شکنت

 

السلام ای مرمل بدماء

چه خبر از هزار زخم تنت

 

از دو تا لاله‌های من چه خبر

چه خبر از سپاه بی کفنت

زینب و کاروان او هو شد

کاروانی ز انتهای شفق

همچو خطی شکسته می‌آمد

روزن نور بود و تا شهری

به سیاهی نشسته می‌آمد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×