دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آرزوها

 

ای قلم! امشب به یاریّ‌ام شتاب

تا سرایم مدح شه‌بانو، «رباب»

 

آه! ای بانوی عشق‌آموخته!

حاصلت یک روز و یک‌جا سوخته!

احوال رباب

در حدیث آمد که چون «طاهر» بمُرد

مصطفی در مکّه با خاکش سپرد

 

پاره‌ی دل را نهان کردی به گِل

وز رخ زیبای او برکند، دل

 

گل و گلاب

گل به وقت گلاب نزدیک است

لحظه‌ی اضطراب نزدیک است

 

لحظه‌ای که عمو به خود می‌گفت

مشک بردار آب نزدیک است

گریۀ بقیع

من گَردِ راه حضرت زهرا نمی‌شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی‌شوم

 

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی‌شوم

بانوی آفتاب

بانوی آفتاب، ام بنین

مادر ماهتاب، ام بنین

 

دختری از قبیله‌ی خورشید

ای سرشت تو ناب، ام بنین

نقش لادن

 

آه از آن دم! که سر از پیکر انسانی چند

شد جدا پیش رخ جمع پریشانی چند

 

آن چه از ظلم و ستم گشت به یک روز پدید

چشم آفاق ندیده است به دورانی چند

گریه مکن

گریه، ای دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روی غم‌های جان، غمی مفزای

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

 

مصیبت اربعین (۱)

      

کاروانی است کز او سوز درا می‏‌آید

این درا بین که چه با شور و نوا می‌‏آید

 

کربلا بار دگر کرببلای دگر است

زینب غم‌زده از شام بلا می‌‏آید

حجاب غزل

خدا کند برسد خیمه تاب داشته باشد

برای مادر اصغر جواب داشته باشد

 

گمان نمی‌کنم از این به بعد مادر تنها

بدون کودک و گهواره خواب داشته باشد

چگونه آب شود مایۀ وضوی رباب؟

چرا بریده بریده است گفت‌وگوی رباب

مگر که تیر سه شعبه است در گلوی رباب

 

دو قطره‌اش نرسیده به حنجر طفلش

چگونه آب شود مایۀ وضوی رباب؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×