مشخصات شعر

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

صدا صدای اذان است دل به دریا زن

هوا هوای جنان است دل به دریا زن

 

نسیم حق چه وزان است دل به دریا زن

زمان شستن جان است دل به دریا زن

 

بزن دلت تو به دریا که شاه جان آمد

امیر عشق و وفا، صاحب الزمان آمد

 

شده تمام دو عالم چه باصفا امشب

گرفته بوی خدا شهر سامرا امشب

 

شمیم نرگس و یاس است در فضا امشب

رسیده وارث زهرا و مرتضی امشب

 

زمان عشق و جنون است و موسم خیرات

به روی فاطمی صاحب الزمان صلوات

 

صدای بال ملک در برش شنیدنی است

میان سینه بابا پسر چه دیدنی است

 

چه ناز دارد و نازش بسی خریدنی است

که منتش ز ازل تا ابد کشیدنی است

 

بیا که بر همه ی سینه‌ها قرار آمد

بیا که وارث شمشیر ذوالفقار آمد

 

ببین به صورت او جلوه‌های کوثر را

به روی دست حسن بین جمال حیدر را

 

چنان گرفته به سینه امام آخر را

که یادم آمده یکدم حسین و اکبر را

 

به شام تار دو عالم دگر سحر آمد

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

 

تمام عرش چراغان برای او باشد

دو صد خلیل و مسیحا فدای او باشد

 

تمام عرش برین خاک پای او باشد

هزار حاتم طایی گدای او باشد

 

ملائکند سراسر غلام دربارش

هزار یوسف مصری بود گرفتارش

 

تو ای تمام کتاب خدا به نفسی انت

عزیز فاطمه و مرتضا به نفسی انت

 

تو ای تمامی آل کسا به نفسی انت

همیشه معتکف کربلا به نفسی انت

 

به لحظه لحظۀ شعبان تو را تو را خواهم

به ناله‌های حسین جان تو را تو را خواهم

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

صدا صدای اذان است دل به دریا زن

هوا هوای جنان است دل به دریا زن

 

نسیم حق چه وزان است دل به دریا زن

زمان شستن جان است دل به دریا زن

 

بزن دلت تو به دریا که شاه جان آمد

امیر عشق و وفا، صاحب الزمان آمد

 

شده تمام دو عالم چه باصفا امشب

گرفته بوی خدا شهر سامرا امشب

 

شمیم نرگس و یاس است در فضا امشب

رسیده وارث زهرا و مرتضی امشب

 

زمان عشق و جنون است و موسم خیرات

به روی فاطمی صاحب الزمان صلوات

 

صدای بال ملک در برش شنیدنی است

میان سینه بابا پسر چه دیدنی است

 

چه ناز دارد و نازش بسی خریدنی است

که منتش ز ازل تا ابد کشیدنی است

 

بیا که بر همه ی سینه‌ها قرار آمد

بیا که وارث شمشیر ذوالفقار آمد

 

ببین به صورت او جلوه‌های کوثر را

به روی دست حسن بین جمال حیدر را

 

چنان گرفته به سینه امام آخر را

که یادم آمده یکدم حسین و اکبر را

 

به شام تار دو عالم دگر سحر آمد

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

 

تمام عرش چراغان برای او باشد

دو صد خلیل و مسیحا فدای او باشد

 

تمام عرش برین خاک پای او باشد

هزار حاتم طایی گدای او باشد

 

ملائکند سراسر غلام دربارش

هزار یوسف مصری بود گرفتارش

 

تو ای تمام کتاب خدا به نفسی انت

عزیز فاطمه و مرتضا به نفسی انت

 

تو ای تمامی آل کسا به نفسی انت

همیشه معتکف کربلا به نفسی انت

 

به لحظه لحظۀ شعبان تو را تو را خواهم

به ناله‌های حسین جان تو را تو را خواهم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×