دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عزیز نرگس

تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می‌گیره

دلم هوایی می‌شه و بونۀ آقا می‌گیره

 

این روزایی که دم به دم غریبی رو حس می‌کنم

با گریه یاد غربت عزیز نرگس می‌کنم

 

دل دنیا گریز

عاشقان مدارج عالى

در عروجند با سبکبالى

 

از خداوند پر شدم دیشب

تا مرا کرد از خودم خالی

 

عرش فتاده از فرس

کاش کمی صرف خدا می‌‌شدم

از همه جز خدا، جدا می‌‌شدم

 

کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»

علیه نفس خویش پا می‌‌شدم

 

عرفات کربلایی‌ها

ظهر زیبای وقوفه، یه وقوف آفتابی

یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

 

عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه

تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه

 

راز مگو

با تضرع ایستاد و رو به رویش حرف زد

با خدای خویش از راز مگویش حرف زد

 

دست بر زیر محاسن برد و گفتا: پیشکش

از خطوط صورت و زیر گلویش حرف زد

 

هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله

عرفه آمده، از یار خبر نیست چرا؟

چقدر ناله زنم آه، کجایی آقا؟

 

رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و

پس قرار من و تو کی و کجا؟ ‌ای جانا

 

عید

معنی برو به کرببلا عید کن که حق

روزی هزار بار در آن عید می‌‌کند

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

تا نغمۀ حسین نوایش به ما رسید

دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

شکرخدا که زلف ر‌هایش به ما رسید

 

روضه‌های ناب

بنا شدیم که باشیم ما خراب حسین

به فکر برده مرا روضه‌های ناب حسین

به لحظه‌‌های پر از بهت و التهاب حسین

به ناله‌‌های رباب و دل کباب حسین

 

سر زندگی‌ام لحظۀ دیدار حسین است

تا حاجت من دیدن رخسار حسین است

سر زندگی‌ام لحظۀ دیدار حسین است

 

شالودۀ عالم اگر از غصه و رنج است

غم نیست دلی را که گرفتار حسین است

 

منای کربلا

ای منای معرفت دل‌‌هایتان

روی جانان شمع محفل‌‌هایتان

 

در هوالهو خویش را فانی کنید

عید قربان است قربانی کنید

 

کدام روز بود همچو روز عاشورا؟

طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی

فروغ وحدت و توحید داده بر دل‌ها

 

ز خاک پاک منی سرکشد به دامن عرش

نوای زمزمۀ گرم عاشقان خدا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×