دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نماز در حرم

در پاى حسین، سر فشاندن چه خوش است!

 وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است!

 

یک روز وضو گرفتن از آب فرات

 وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است!

 

مخزن کبریا

ای شمر! ببین کجا نشستی

بر مخزن کبریا نشستی

 

بردار تو پای چکمه‌دارت

زین سینه که از جفا نشستی

 

خوشه

باز آمده‌ام از کرمت خوشه بگیرم

بهر سفر آخرتم، توشه بگیرم

 

سیراب شود تا جگر سوخته‌ام باز

یک بوسه از آن مرقد شش گوشه بگیرم

 

 

ناخدا

تا خدا در عالم امکان، خدایى می‌کند

 کشتى دین را حسینش ناخدایى می‌کند

 

گویى از گردونۀ هستى به دور افتاده است

 هر که از دربار او فکر جدایى می‌کند

 

شش گوشه

اى خرمن فیض و ماسوا خوشه‌ی تو!

 در راه طلب خدا بُوَد توشه‌ی تو

 

در هر طرف از چهار گوشه‌یْ دل ما

 نقشى بُوَد از مزار شش‌گوشه‌ی تو

 

سرمشق

 

آن کشته که دین زنده ز نامش باشد

 پاینده نماز از قیامش باشد

 

فرض است بر او گریه ولى اولی‌تر

 سرمشق گرفتن از مرامش باشد

دریاست حسین

عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین

 مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین

 

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 از بس که کرم دارد و آقاست حسین

 

بهار غم

دردا! بهار ما که قرین با محرّم است

گر چه بُوَد بهار ولی فصل ماتم است

 

امسال نیست فصل بهاران، طرب‌فزا

زیرا «عزای اشرف اولاد آدم است»

 

زیارت

من دوست دارم اولیای این زمین را

یک لطف دیگر داده‌اند این سرزمین را

 

صدها گره وا می‌شود از کارهایم

وقتی زیارت می‌کنم امّ‌البنین را

کنار علقمه

آن نخل به خون طپیده را، می‌بوسید

آن مشک ز هم دریده را می‌بوسید

 

خورشید، کنار علقمه خم شده بود

دستانِ ز تن بریده را می‌بوسید!

غنچۀ پژمرده

آن روز تمام عرشیان آزردند

ز آن قوم، که غنچۀ تو را پژمردند

 

قنداقۀ طفل تا نهادی بر خاک

تا پیش خدا فرشتگانش بردند

سرش را بسته بودند

تمام کودکانت خسته بودند

و روی خاک‌ها بنشسته بودند

 

چه خالی بود جای دست عباس

سرش را روی نیزه بسته بودند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×