دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بوسۀ خنجر

تا بوسۀ خنجری به حلقوم نشست

بر نیزه، سر امام مظلوم نشست

 

تنها نه فقط میان رگ‌های حسین

آن نیزه به قلب «امّ کلثوم» نشست

 

شعر بلاغت

 

انیس زینب غم‌دیده بوده است

گره از عقدۀ دل می‌گشوده است

 

سکینه پیش او تعلیم دیده

اگر شعر بلاغت می‌سروده است

نامۀ منظوم

این دفتر عشق، نامه‌ای منظوم است

از خواهر خورشیدترین مظلوم است

 

مرثیّۀ کربلاست در هر بیتش

این داغ بزرگ از دل «کلثوم» است

 

سوگ غریبانه

غم بر دل هر پیر و جوان است، امشب

ماتم‌زده بغض آسمان است، امشب

 

در سوگ غریبانۀ «امّ کلثوم»

محزون، دل صاحب الزّمان است، امشب

 

نائبۀ فاطمه

به حق بر فاطمه بوده است، نائب

که یک لحظه نشد در صحنه، غائب

 

در این عالم که غیر از «امّ کلثوم»؟

برادر را که شد اخت المصائب

 

بانوی شرافت

هم خواهر و هم دختر معصوم تویی

مظلوم‌تر از زینب مظلوم تویی

ای شاعرۀ حماسۀ عاشورا!

بانوی شرافت، «امّ کلثوم» تویی

 

داغ غریب

در ماتم دردانۀ معصوم علی

خون می‌چکد از دیدۀ مظلوم علی

 

امروز زمین لباس غم پوشیده

از داغ غریب «امّ کلثوم» علی

 

جفای تاریخ

 

هرکس به جهان تو را ثنا کرده بسی

خشنود دل فاطمه را کرده بسی

ای دختر با وقار زهرا و علی!

در حق تو تاریخ، جفا کرده بسی

 

روضه‌خوانی

شش‌ماه شبیه روضه‌خوان می‌خواندی

از غربت و داغ بی‌کران می‌خواندی

از نیزه و قتلگاه و خون می‌گفتی

از طشت طلا و خیزران می‌خواندی

 

 

غم مجسّم

 

تو وارث اندوه محرّم هستی

تندیس غم، اندوه مجسّم هستی

 

زینب که غم است و غم که زینب، پس تو

ای سنگ صبور! خواهر غم هستی

 

درس صبوری

ای زینب دیگر! که جگر سوخته‌ای

چو لاله ز داغ، رُخ بر افروخته‌ای

 

تو درس صبوری و فداکاری را

پیداست که از فاطمه آموخته‌ای

 

سخنان تو

هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه

هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه

 

بعد از سخنان تو بگفتا زینب:

لا حـول و لا قــوّه الّا بـاللّه

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×