دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مرحمت مادر

قبله‌ام روى تو و خانۀ تو جاى من است

یاحسین ورد زبان من و لب‌هاى من است

 

مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود

محفل روضۀ تو وادى سیناى من است

راهیان کرببلا

صد شکر می‌کنم که گرفتار تو شدم

منت نهاده اى و عزادار تو شدم

 

احرام عشق بسته به میقات آمدم

حیران کوى وصل به دیدار تو شدم

دریای بی ساحل

منم قاهر، منم والی، منم غالب

منم لحظه به لحظه درد را طالب

حسین بن علی را اولین نائب

علی بن حسین بن علی بن ابیطالب

سجاده‌ای رو به خدا

باقیست نهضت پس بنا این شد

بیمار ظهر کربلا باشی

می‌خواهی از اینجا به بعدش را

سجاده‌ای رو به خدا باشی

رهگذر شام

وارد میکده شد، میکده را مست گرفت

نیست‌ها را به نگاه خودش از هست گرفت

 

بیخود از کرببلا رهگذر شام نشد

حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت

تکبیر غزل

 

می‌‌نوشم امشب واژه‌ها را از سبویت

پر می‌‌شود جام عطش از آبرویت

 

سجاده‌ات پهن است در محراب، حالا

تر می‌شود ابیات از آب وضویت

اشک دوا

 

آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت

آخری نیست بر این گریۀ بی پایانت

 

آب می‌‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان

بیشتر می‌‌شود انگار غم پنهانت

 

سی سال گریه

 

سی سال گریه کرده‌ام آن ظهر داغ را

چشمم سرود وسعت آن‌ اتفاق را

 

تنهایی‌ام صحیفه صحیفه ورق زده ست

یعقوب وار قصۀ اشک و فراق را

 

نور خدا

بیاور با خودت نور خدا را

تجلی‌های مصباح‌ الهدی را

 

به ‌پا کن کربلایی در دل ما

تو که تا شام بردی کربلا را

 

شعله بر جگر

 

اگرچه شمع از آتش به روی سر دارد

منم همان که ز غم شعله بر جگر دارد

 

پس از تو نوبت سی سال گریۀ من بود

پس از تو در همه احوال گریۀ من بود

یک جفت ابر حامل باران

چون باد در مجاورت شمعی، چون شمع در محاصره بادی

با احتساب کرببلا ای کوه، پنجاه و هشت سال نیافتادی

 

لبخند گشته است فراموشت، با چشم‌های روشن و خاموشت

نزدیک به دو سوم عمرت را، در چهره‌ات ندیده است کسی شادی

 

پائیز این جهان به همان لحظه دیده شد

آندم که غصه‌های اسیری شروع شد

بهر جوان قافله پیری شروع شد

 

من یادگار نحن الاسرای نهضتم

من وارث مقطع الاعضای نهضتم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×