دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جان علی کوفه نیا

سلام شاه کربلا یا حسین

درود ای خون خدا یا حسین

 

سلام بر پرچم ماه غمت

به گریه کن‌های شما یا حسین

حاجی عاشق

حج نیمه تمام را بگذارد، در مسیری جدید راه افتاد

همه گفتند حاجی احرامش، را رها کرد و در گناه افتاد

 

حاجی اما نه آنکه عاشق بود، روی معشوق را به یاد آورد

کعبه یک لحظه رفت از ذهنش، تا نگاهش به آن نگاه افتاد

 

شهر کینه

میان کوچه‌ها مرد غریبی

به لب دارد نوای یا حبیبی

 

به لب ذکر و به دیده اشک دارد

به دیوار غریبی سر گذارد

 

کوچه گرد غریب

کوچه گرد غریب این شهرم

بی کسی در غروب می‌دانم

سر بشکسته ام گواهی شد

بارش سنگ و چوب می‌دانم

خادم روضه

باید عاشق کمی‌ضرر بدهد

در ره عاشقی جگر بدهد

 

پای شمع نگاه محبوبش

مثل پروانه بال و پر بدهد

دستم بگیر ارباب

خشکیده‌ام کویرم، دیگر ثمر ندارم

کاری به جز گدایی، وقت سحر ندارم

 

معصیت و خطایم، بی آبروم کرده

بیچاره‌ام که دیگر، چشمان تر ندارم

لطف کریمان

عاشق فقط به دیدۀ گریان دلش خوش است

هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

 

عشق است هرچه را بپسندی برای من

دلداده‌ات به غربت و هجران دلش خوش است

 

صداى پاى محرم

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

 

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

فرجام

فرجام دل پریش را می‌دانست

خونخواری زخم نیش را می‌دانست

 

همسایۀ نخل‌ها که شد، فهمیدند

او قصۀ مرگ خویش را می‌دانست

سیه پوش حسین

روی قبرم بنویسید که نوکر بوده

سائل روز و شب آل پیمبر بوده

 

روی قبرم بنویسید «سیه پوش حسین»

بنویسید که با کعبه برابر بوده

 

آبرویم را بخر

دارم امشب از گناهانم خجالت می‌کشم

از گناهان فراوانم خجالت می‌کشم

 

سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده‌ام

بازهم سر در گریبانم، خجالت می‌کشم

لحظۀ دیدار

تن بى سر شده چون بی کس و بى یار شود

بازى دست اراذل سر بازار شود

 

ترسم این است بلایى که سر من‌ آمد

بین گودال سر جسم تو تکرار شود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×