دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ذبح دعا

جز زخم ما که عرض دوا را نگه نداشت

کس آبروی تیغ شما را نگه نداشت

 

در آرزوی زلف تو میلم کشیده شد

دیشب دلم که حد دعا را نگه نداشت

برای تو

سنگ نگین اگر بتراشم برای تو

باید که از جگر بتراشم برای تو

 

طوف سرت به شیوۀ حُجّاج جایز است

پس واجب است سر بتراشم برای تو

از اوج نی

 

تَف تف تتف تتف تتتف تف تتف تتف

صَف صف صصف صصف صصصف صف صصف صصف

تَن تن تتن تتن تتتن تن تن تتن تتن

سرها جدا فتاده در این دشت از بدن

جان صبر هم به لب رسیده است

باز چشم من چه خواب دیده است؟

باز دست من چه آفریده است

 

صخره‌ای سیاه با شقاوتش

دست و پای آب را بریده است

خونبها

شهر من

خون‌بهای یک امام بود

آه از تو آه .. مُلک ری

مرگ هفتاد و دو ققنوس

آدما میگن که ققنوس

وقتی‌که آتیش میگیره

میون شعله‌ها از نو

جون میگیره نمی­‌میره

مَشک و علمش قبلۀ ماهی­‌ها شد

مواج‌­ترین خاطرۀ دریا شد

مَشک و علمش قبلۀ ماهی­‌ها شد

 

می‌برد به دندان همۀ دنیا را

تاریخ، میان دست­‌هایش جا شد

انگار عاشق‌ها نمی‌میرند

 

می ـ بزن، مستانگی کن، خورشیدهای بی‌نهایت را

شاید بگیرد نینوا گاهی، عطر غریب آشنایت را

 

سجاده‌ها باران نمی‌خواهند، چشم‌انتظار دیدن ماهند

شاید غروب آمده پایین‌تر، از نیزه سرهای جدایت را

مُهر کربلا

سجده روی مُهر کربلا

درک لحظۀ سقوط روی خاک

امتحانِ یاور حسین بودن است ...

 

کربلا سوخت دلم را و به خود راه نداد

بر ندارند ز پای تو بزرگان سر را

حاش لله که گذاریم ره اکبر را

 

سینه‌ات خوب نخواهد شد از این گریۀ من

آب بستن نتوان قبر علی‌اصغر را

کوتاه سروده
حسین دیگر

در کرب و بلا، پیمبری می‌بینم

بر منبر خون ِ دل، سری می‌بینم

 

طوفان بزرگ دیگری در راه است

انگار حسین دیگری می‌بینم

 

به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س)
جبرییلش به سجود تو سجود آورده

آنکه با خلقت توهرچه که بود آورده

جبرییلش به سجود تو سجود آورده

 

نه...غلط گفتم از آغازخدا با نورت

نه فقط آنچه که بود آنچه نبود آورده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×