- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۲۵
- بازدید: ۱۴۶۸
- شماره مطلب: ۱۰۵۹
-
چاپ
ذبح دعا
جز زخم ما که عرض دوا را نگه نداشت
کس آبروی تیغ شما را نگه نداشت
در آرزوی زلف تو میلم کشیده شد
دیشب دلم که حد دعا را نگه نداشت
حتّی سگت نگرفت سر استخوان وی
هر نابلد که راه وفا را نگه نداشت
ای اهل قبیله ذبح دعایت که فیض را
از گبر و بتپرست و نصارا نگه نداشت
افغان دل نکرد مراعات روز وصل
این داغ دیده حرمت ما را نگه نداشت
آواره باد همچو صبای سخن فروش
هر کس که حق صحبت ما را نگه نداشت
پُر راز نیست کعبه چنان کربلا که او
در خویش معنی شهدا را نگه نداشت
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
ذبح دعا
جز زخم ما که عرض دوا را نگه نداشت
کس آبروی تیغ شما را نگه نداشت
در آرزوی زلف تو میلم کشیده شد
دیشب دلم که حد دعا را نگه نداشت
حتّی سگت نگرفت سر استخوان وی
هر نابلد که راه وفا را نگه نداشت
ای اهل قبیله ذبح دعایت که فیض را
از گبر و بتپرست و نصارا نگه نداشت
افغان دل نکرد مراعات روز وصل
این داغ دیده حرمت ما را نگه نداشت
آواره باد همچو صبای سخن فروش
هر کس که حق صحبت ما را نگه نداشت
پُر راز نیست کعبه چنان کربلا که او
در خویش معنی شهدا را نگه نداشت