دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نوحۀ جنون

دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین

دوباره بر سر هر کوچه، گفت‌وگوی حسین

 

بیا به دستۀ ما نوحۀ جنون سر کن

که می‌رویم شباشب، به جست‌وجوی حسین

 

موسم عزا

 

محرّم آمد و شد موسم عزای حسین

سیاه‌پوش فلک گشت از برای حسین

 

گر از خدا طلب خون‌بها حسین کند

به جز خدا، به خدا! نیست خون‌بهای حسین

گریه بر خویش

 

امروز، چون توان به مدارا گریستن؟

باید چو ابر، دجله و دریا گریستن

 

در ماتم حسین علی گر نریزی اشک

بر حال خویش، گریه کن از ناگریستن

 

رکاب پر خون

 

شد شام و چرخ‌، چون سر ببْریده‌ای ز تن

غلتان، میان خونِ شفق گشت غوطه‌زن

 

یا هم‌چو مغفری که به خون گشته سرنگون

یا چون سری که کرده جدا تیغش از بدن

حماسۀ خاک

 

از کودکی به نام حسین، آشنا شدم

تا کم‌کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم

 

مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا

تا وارث محبّت خون خدا شدم

سینی سیب

 

سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش

با پرچمی که روی نگاهم، کشیدمش

 

آقا! کمک کنید، خدا خیرتان دهد!

او دم گرفته بود وَ من می‌شنیدمش

طاق نوحه

 

باز این عزای کیست؟ که خلق دو عالمش

هستند هم‌چو کعبه، سیه‌پوش در غمش

 

بی‌پرده بانگ شیون غم می‌رسد همی

از پرده‌ای که چشم مَلَک نیست، مَحرمش

سیاه‌پوش

ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز

دارد به یاد، واقعۀ کربلا هنوز

 

دارد از این معامله، روح نبی، ملال

در ماتمند، سلسلۀ انبیا هنوز

 

بال قنوت

مرا به جادۀ بی‌انتهایتان ببرید

به سمتِ روشنیِ ناکجا‌یتان ببرید

 

کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت

دو تکّه‌ سیب، برای گدایتان ببرید

 

مقدّم و مؤخّر

 

هر سال چون به دوران، ماه محرّم آید

در قلب مستمندان، غم بر سر غم آید

 

از نینوای معشوق، بشْنو نوای عشّاق

کز پردۀ حسینی، گه زیر و گه بم آید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×