مشخصات شعر

حماسۀ خاک

 

از کودکی به نام حسین، آشنا شدم

تا کم‌کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم

 

مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا

تا وارث محبّت خون خدا شدم

 

شیرینی و طراوت این عشق ناب را

از شیر او چشیدم و چون غنچه، وا شدم

 

تا دستِ درد، پیرهن عافیت درید

با مرهم زیارت آقا، دوا شدم

 

پوشانْد جامۀ سیَهم در عزای او

تا از سیاهی دل از آن پس رها شدم

 

در هیأتی که پای به زنجیر عشق داشت

هر سال مثل فاطمه، صاحب عزا شدم

 

مادر! تو را سپاس! که با دست همّتت

با برترین حماسۀ خاک، آشنا شدم

 

حماسۀ خاک

 

از کودکی به نام حسین، آشنا شدم

تا کم‌کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم

 

مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا

تا وارث محبّت خون خدا شدم

 

شیرینی و طراوت این عشق ناب را

از شیر او چشیدم و چون غنچه، وا شدم

 

تا دستِ درد، پیرهن عافیت درید

با مرهم زیارت آقا، دوا شدم

 

پوشانْد جامۀ سیَهم در عزای او

تا از سیاهی دل از آن پس رها شدم

 

در هیأتی که پای به زنجیر عشق داشت

هر سال مثل فاطمه، صاحب عزا شدم

 

مادر! تو را سپاس! که با دست همّتت

با برترین حماسۀ خاک، آشنا شدم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×