دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماهِ متهم

غصه تنها رفته با اندوه و غم برگشته است

تا که از عباس دستان قلم برگشته است

 

دم به نام نامی عباس پایین رفته و

در حقیقت بازدم نه، باز، دَم برگشته است

تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس (ع)
مشک!

به دندانت کشم از خوش خیالی

ببین مشک من این آشفته حالی

 

اگر چه دست‌هایم از تن افتاد

نمی‌خواهم بیایم دست خالی

نذر دست‌های وفادار ابوالفضل العباس علیه‌السلام
بهار سرخ!

آه ای زلال علقمه‌، ای یادگار سرخ!

از آخرین حماسۀ توفان سوار سرخ

 

لب تشنه بر نگاه کف آلودت ایستاد

جانم فدای آب دو لب زخمدار سرخ

تقدیم به قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع)
بیتاب

عموی لاله‌ها بی‌تاب برگرد

فدای قامتت سیراب برگرد

 

جلوتر شب‌پرستان در کمینند

نمی‌خواهیم بی‌تو آب، برگرد

 

ای علقمه ...

ای علقمه از خروش آن مست بگو

از تشنگی و ساقی بی‌دست بگو

 

دیدی که چنان شکست و آهی نکشید

زیباتر از این رشادتی هست، بگو!

 

نذر علمدار قبیله عشق ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام
«پرنده، دست!»

امشب ای دل بی‌قرار گریه‌ای

دامن یاسی، بهار گریه‌ای

 

هر نفس ساز شکفتن می‌کنی

در من آغاز شکفتن می‌کنی

غربت سقّا

دوباره سجده کرد آن خاک صحرایی که می‌گویند

به پای قامت تنها اهورایی که می‌گویند

 

و شست آن واژه‌های تشنه را تنهایی باران

به یاد غربت سقّای تنهایی که می‌گویند

خون عشق

جلوه می‌کرد در دلش که بنوش، کف دستی ولی نخورد از آب

آب را ریخت، آبرو داشت، باخت جان را به عشق و بُرد از آب

 

مرد لب تشنه دل به دریا زد، آب از دیدن عطش جا زد

بغض در بغض آرزوی لبش، چه گلوها که می‌فشرد از آب

فدای دو دست اباالفضل

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

 

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل، ناز شست اباالفضل

یک قطرۀ باران

ای کاش فرات هم بیابان می‌شد

تا تربت پاک تو فراوان می‌شد

 

دیدند و دریدند ... خدا! کاش که مشک

اندازۀ یک قطرۀ باران می‌شد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×