دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
صدق و یقین

چون حبیب بن مظاهر شد خبر

از غریبیّ شه جنّ و بشر

 

پس ز کوفه کرد عزم نینوا

کرد آهنگ دیار کربلا

 

مقام محبّت

از آن زمان که به می‌خانه‌ات، مقام گزیدم

دو چشم مست تو، ساقی! دوبار کرده شهیدم

 

چو از تو جام گرفتم، «حبیب» نام گرفتم

چون این مقام گرفتم، به هر چه بود رسیدم

 

 

حبیب ومحبوب

 

حسین در صف هیجا، چو در نماز آمد

«حبیب»، پیش بلایش به پیشواز آمد

 

ز سینه ساخت سپر، تا امام عاشورا

پی نماز به درگاه بی‌نیاز آمد

کشش‌عشق

گفتار دل‌کش شه و رفتار دل‌فریب

از کوفه کَند پای دل «مسلم» و «حبیب»

 

عاشق چو گرم شوق شود، راه عشق را

پوید به پای جان و نیندیشد از رقیب

 

 

عاقبت به خیر

تا که را خود عاقبت گردد به خیر؟

در مقامِ عشق، چون حرّ و زهیر

 

شور حق هر جا که ظاهر می‌شود

یک حبیب ‌بن مظاهر می‌شود

 

حبیب

گلِ حیرتْ نصیبِ من کجایی؟

حبیب من، حبیب من کجایی؟

 

تو با آیینه‌ها سوگند خوردی

به لبخندِ خدا پیوند خوردی

ضیافت

ضیافت

به فرداست،

 

خوان تجلّی

چنگ دل آهنگ دلکش می‌زند

نالۀ عشق است و آتش می‌زند

 

قصۀ دل، دلکش است و خواندنی‌ست

تا ابد این عشق و این دل، ماندنی‌ست

 

مرکز درد است و کانون شرار

شعله ساز و شعله سوز و شعله کار

از رجزخوانی حر شعر دهانش وا ماند

 کوفه خاری شد و در چشم جهان بین افتاد                                   اشک مسلم شد و از بام به پایین افتاد

                                  غم عروسی است که در حال طرب می‌آید                                   و به دامادی چشمان وهب می‌آید

تقدیم به جناب جبیب بن مظاهر
سرسبز

چون چشمه برآمده است سرسبز شود

با چشم تر آمده­ است سرسبز شود

 

با جاری خون به عرصۀ عاشورا

پیرانه سر آمده است سرسبز شود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×