دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
آسمان‌ها پر از سرور شدند

 

روز میلادت ای ستارۀ سرخ، ماه بی‌اختیار لرزید و ...

دور چشمان مثل خورشیدت، طبق رسم طواف چرخید و ...

 

آسمان‌ها پر از سرور شدند، غصه‌ها از مدینه دور شدند

لاله‌ها مظهر غرور شدند، پدرت عاشقانه خندید و

کوتاه سروده
گم شد ز لبان خشک دریا لبخند

شد تلخ به کام همۀ گل‌ها قند

گم شد ز لبان خشک دریا لبخند

 

هفتاد و دو روز و شب شفق شد، آخر

خون دل آسمان نمی‌آمد بند

کوتاه سروده
اسم اعظم

موجی که به یاری‌ات مصمّم بودند

دستور زبان عشق آدم بودند

 

یاران تو در حکایت کرب و بلا

هفتاد و دو حرف اسم اعظم بودند

من هم گریستم

 

در التهاب قافله من هم گریستم

خاموش شد چو مشعله، من هم گریستم

 

یک باغ کوچک گل و یک دشت پرخزان

کردند تا مقابله، من هم گریستم

مرگ هفتاد و دو ققنوس

آدما میگن که ققنوس

وقتی‌که آتیش میگیره

میون شعله‌ها از نو

جون میگیره نمی­‌میره

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دوم: نقش کبریا

 

انگار کربلا، رقمِ خامۀ خداست

یا پرده­‌ای نگاشته از نقش کبریاست

 

یک سوی، نقشِ روشنِ سبز و سپید را

بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست

یک بهشت آزادگی را ساده با جوهر کشیدم

بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم با قلم موی خیالم، نقش در دفتر کشیدم 

دیدم اما این قلم مو رنگی از جوهر ندارد منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَرکشیدم

خون‌بهای عشق

 

قرآن به روی نیزه تلاوت کند غریب، آیات کهف با نفس دلربای عشق

گل‌ها به‌رسم مهر به دامن نهاده‌اند، خورشید سر برهنۀ آل عبای عشق

 

آیینه باز شور تماشا گرفته است، در سینه باز عشق تو مأوا گرفته است

محراب هم به سوگ تو نجوا گرفته است، شب با طنین گام سحر هم‌صدای عشق

عشق پیدا شد...

شصت و یک سال پس از رویش باغی زیبا

خبر آمد که غریب است چراغی زیبا

 

در حرم هر چه که از صبر زنان کم می‌شد

از فراوانی گل‌های جهان کم می شد

مگر محشر آمده؟

 

باز این چه شورش است؟ مگر محشر آمده

خورشید سر برهنه به صحرا در آمده

 

 آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی

این آفتاب از افقی دیگر آمده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×