دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لالۀ عاشق

اى گل که طراوت سحر دارى تو!

 چون خون خداى، همسفر دارى تو

 

آن لالۀ عاشقى که از عاشورا

 هفتاد و دو داغ بر جگر دارى تو

 

خاک لاله فام

 

اى کشته‌ی اشک‌ها! به نام تو سلام!

 بر شور محرّم الحرام تو سلام!

 

هفتاد و دو گل به کوى تو پرپر شد

 بر خاک همیشه لاله فام تو سلام!

خلوص نیّت

گوش کن، این داستان غم‌فزا

از حسین و کعبه و دشت بلا

 

دوش کردم از خردمندی سؤال

نکته‌ای را تا بگوید شرح حال

 

 

پریشان شده‌تر

نرگسی نیست که با چشم تو در خواب نشد

جگری نیست که با شرح غمت آب نشد

 

مجلسی نیست که با یاد تو آتش نگرفت

روضه‌ای نیست که با داغ تو کمیاب نشد

پروانگان سوخته

 

ای هواخواهان جان‌باز حسین!

هم‌دم و هم‌راه و هم‌راز حسین!

 

ای ز جان‌بگْذشتگان کربلا!

ای به خون‌آغشتگان کربلا!

وصف هفتاد و دو تن

 

بر سرم افتاده هفتاد و دو شور

در دلم افتاده هفتاد و دو نور

 

می‌سزد هر لحظه هفتاد و دو بار

بر لب آرم وصف هفتاد و دو یار

بستان عشق

چون به دشت کربلا، سلطان عشق

مانْد تنها در صف میدان عشق

 

لشکر غم، حمله‌ور از شش طرف

دشمنان از چار جانب بسته صف

 

 

بزم‌آرا

بزم‌آرای قضا در کربلا

چون صلا زد عاشقان را بر بلا

 

تشنگان باده‌ی جام الست

آن بلا‌جویان مست می‌پرست،

 

نیکونهاد

 

روز عاشورا چو قوم دین‌تباه

حمله‌ور گشتند بر خرگاه شاه،

 

گرم شد بازار هفتاد و دو تن

مشتری، ‌حق؛ جنس،‌ جان؛ جنّت، ‌ثمن

 

امتحان عشق

امتحان عشق، چون در کربلا آغاز شد

کودکی شش‌ماهه، بِین عاشقان، ممتاز شد

 

هر گلی کز شاخه افتاد و به خاک و خون تپید

باغبان عشق آمد با گلش، دم‌ساز شد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×