دسترسی سریع به موضوعات اشعار
آرزوها
ای قلم! امشب به یاریّام شتاب
تا سرایم مدح شهبانو، «رباب»
آه! ای بانوی عشقآموخته!
حاصلت یک روز و یکجا سوخته!
هرچه گویم
بعد چل روز و چهل منزل فراق
کاروان آمد به شور و اشتیاق
خاک این صحرا به محنت آشناست
نام این دشت بلا، کرببلاست
خواب آب
خیمه زد، ابر بلا بر خیمهها
باز شد پای عطش در خیمهها
ای سپهر! افتد تو را انجم در آب!
کهکشانهایت شود یکسر خراب!
آن شب
آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود
تو جان پدر بودی و او جان تو بود
آن کس که تمام خلق مهمان ویاند
آن شب به سر سفرۀ احسان تو بود
بیتالاحزان
صد شکن از غم نشیند بر جبین
گر بگویم شرحی از امّالبنین
ای ز داغت داغدار افلاکیان
همنوا با نالۀ تو خاکیان