دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هفت بند نی (بند چهارم)

ماه و ستاره عاشق دیدار عشق توست

خورشید، غرق دیدۀ بیدار عشق توست

 

باریدنی ست خون تو تا حشر، بر زمین

در قلب آسمان، غم خونبار عشق توست

 

مرحمت مادرانه‌

ما نوکران دائم این آستانه‌ایم

با نوکری به درگهتان جاودانه‌ایم

 

ما با دعای مادرتان هیئتی شدیم

ممنون لطف و مرحمت مادرانه‌ایم

ما اهل بیت، حامل فریاد زینبیم

من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است

بارانِ غربتم به روی گونه جاری است

 

من آن مسافرم که ز اجداد اطهرم

غربت برای زندگی‌ام یادگاری است

پناه کاروان

کمر بر استقامت بسته زینب

که یک دم هم ز پا ننشسته زینب

 

اگر زینب پناه کاروان بود

تو هم بودی عصای دست زینب

وصیت حضرت سیدالشهداء (ع) به زینب کبری (س)

شام عاشورا شه دنیا و دین

بود اندر خیمه زار و دل غمین

 

گاه بودی در قیام و در رکوع

گاه با اصحاب اصل و گه فروع

غربت جاودانه

آن ماتم بی‌کرانه را معنا کن

آن غربت جاودانه را معنا کن

 

یک بار برای زائرانت بانو!

تو ضربه‌ی تازیانه را معنا کن

ستون خیمۀ زینب

میان آتش و تشویش در باد ستون خیمۀ زینب می‌افتاد

تو دست از دست می‌دادی، برادر تماشای تو را از دست می‌داد

 

رها

رها شد دست تو، اما دل تو... کنار ساحل دریا، دل تو...

چقدر اینجا دل خسته زیاد است دل زینب، دل مولا، دل تو

 

نباید...

نوشتم سر، نباید می‌نوشتم

گل پرپر، نباید می‌نوشتم

 

نوشتم نیزه، مثل خیمه‌ای سوخت

دل خواهر، نباید می‌نوشتم

 

بند دهم از ترکیب بند محتشم کاشانی

کای مونس شکسته دلان حال ما ببین

ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین

 

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×