دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب‌های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

 

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

 

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

 

نخستین اتّفاق تلخ‌تر از تلخ در عالم

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

نشد امسال...

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

 ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دلواپس توعالم و آدم نشد امسال

محرّم آمده و بوی سیب تازه می‌آید

دوباره مادرم آورده است پیرهنم را

همان‌که چند محرّم گریسته است تنم را

 

فضای کوچه پر از عطر سیب و نم نم باران

صدای نوحۀ مدّاح بود و شام غریبان

قلب مرا کربلای خود کردی

چه خوب شد که مرا آشنای خود کردی

رفیق دایمیِ روضه‌های خود کردی

 

به آنچه خواسته بودم رسیده‌ام با تو

چرا که قلب مرا کربلای خود کردی

دیدم پیاده‌های حرم پابرهنه‌اند

روزی سه وعده جای غذا غبطه می‌خورم هرشب به حال اهل بکا غبطه می‌خورم من از دعای مادر خود سینه زن شدم بر مادرم به وقت دعا غبطه می‌خورم

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز  نهضتت مایۀ الهام جهان است هنوز  بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم  خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز   

عزم زیارت نجف و کربلا کنیم

روزی هزار بار که شکر خدا کنیم شاید که حق آمدنش را ادا کنیم

شب‌های ماتم آمده باید که خویش را آماده تا برای دو ماه عزا کنیم  

عاشق‌ترین‌ها را همین جا می‌توانی دید

گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست

این منزل در خاک و خاکسترترین سرهاست

 

نام و نشان‌ها را به جایی دور اندازید

نام و نشان در شأن نام آورترین سرهاست

 

بر خنده نشد باز لبی، گاهِ محرم

ای بر لب تو  زمزمۀ ماه محرّم

بنهاده سر از شوق به درگاه  محرّم

 

از حنجر گلگون شهیدان خدایی است

پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×