- تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۰۹/۱۵
- بازدید: ۸۱۹۰
- شماره مطلب: ۶
-
چاپ
به طاق آسمان امشب گل اختر نمی تابد
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد
بنات النَّعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد
به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی
که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد
به دنبال کدامین پیکر صد پاره میگردد
که از گودال خون، خورشیدِ بی سر در نمیتابد
به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنیهاشم
چراغ مهر دیگر تا قیامت بر نمیتابد
فراتِ مهربانی تشنۀ لبهای عطشانت
تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد
کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره میگوید
که عباس دلاور از برادر سر نمیتابد
ز خاک تیره هفتاد و دو کوکب آسمانی شد
که بر بام جهان نوری از این برتر نمیتابد
به طاق آسمان امشب گل اختر نمی تابد
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد
بنات النَّعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد
به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی
که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد
به دنبال کدامین پیکر صد پاره میگردد
که از گودال خون، خورشیدِ بی سر در نمیتابد
به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنیهاشم
چراغ مهر دیگر تا قیامت بر نمیتابد
فراتِ مهربانی تشنۀ لبهای عطشانت
تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد
کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره میگوید
که عباس دلاور از برادر سر نمیتابد
ز خاک تیره هفتاد و دو کوکب آسمانی شد
که بر بام جهان نوری از این برتر نمیتابد