- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۲۲
- بازدید: ۳۲۶۷
- شماره مطلب: ۱۷۷۲
-
چاپ
قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین
دمی که سیر وجودم الی السما میشد
تمام صفحۀ شعرم پر از خدا میشد
گمان کنم خبر از یار میرسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا میشد
به زخم کهنۀ چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا میشد
چه جلوهای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم ز هم جدا میشد
کنار سفرۀ زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجۀ تنگ قفس رها میشد
به هر نسیم که در زلف یار میپیچد
به هر کرشمه گرهها ز کار وا میشد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا میشد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمههای لالا شد
شهادتین به لب های او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیرۀ حق در میان گهواره است
عصا به دست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست میآید
طنین یا رب او مثل پور لیلا شد
ستارۀ سحر خانواده سر زده است
خلاصۀ همۀ اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه؟
نگاه حضرت یعقوب میکند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه؟
به دست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه میآید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه؟
کسی که طعم وصالت چشیده میداند
نگاه مرحمت سفرهدار یعنی چه؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه میگیرم
اگر که دیر بیایی ز غصه میمیرم
ز درد دوریت ای دوست شکوهها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز نالههای شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
ز نام توست اگر ذرهای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
بیا و نامۀ اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین
هوای بوسهای از خاک کربلا دارم
چه میشود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه میشود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کوچههای مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکستۀ مادر صبور کردی تو
لبان تشنۀ زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که به هم ریخته است ترکیباش
لسان عمۀ خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانۀ خولی
چه گریهها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
تو را به حق اسیری عمهات برگرد
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین
دمی که سیر وجودم الی السما میشد
تمام صفحۀ شعرم پر از خدا میشد
گمان کنم خبر از یار میرسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا میشد
به زخم کهنۀ چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا میشد
چه جلوهای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم ز هم جدا میشد
کنار سفرۀ زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجۀ تنگ قفس رها میشد
به هر نسیم که در زلف یار میپیچد
به هر کرشمه گرهها ز کار وا میشد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا میشد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمههای لالا شد
شهادتین به لب های او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیرۀ حق در میان گهواره است
عصا به دست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست میآید
طنین یا رب او مثل پور لیلا شد
ستارۀ سحر خانواده سر زده است
خلاصۀ همۀ اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه؟
نگاه حضرت یعقوب میکند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه؟
به دست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه میآید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه؟
کسی که طعم وصالت چشیده میداند
نگاه مرحمت سفرهدار یعنی چه؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه میگیرم
اگر که دیر بیایی ز غصه میمیرم
ز درد دوریت ای دوست شکوهها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز نالههای شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
ز نام توست اگر ذرهای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
بیا و نامۀ اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین
هوای بوسهای از خاک کربلا دارم
چه میشود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه میشود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کوچههای مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکستۀ مادر صبور کردی تو
لبان تشنۀ زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که به هم ریخته است ترکیباش
لسان عمۀ خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانۀ خولی
چه گریهها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
تو را به حق اسیری عمهات برگرد