- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۱/۰۶
- بازدید: ۲۱۴۵
- شماره مطلب: ۲۷۲۳
-
چاپ
خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را
غصه دارد ماه باشی، ماه نشناسد تو را
راه باشی و مسیر راه نشناسد تو را
سختتر اینکه تو بشناسیش روی نیزهها
خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را
با وجود این همه آهی که از جنس علیست
آه از آن موقعی که چاه نشناسد تو را
دردهای تازهات باعث شده تا که رباب
گاه بشناسد تو را و گاه نشناسد تو را
بیحسین خویش میآیی پس از هشتاد روز
حق بده زینب که عبدالله نشناسد تو را
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را
غصه دارد ماه باشی، ماه نشناسد تو را
راه باشی و مسیر راه نشناسد تو را
سختتر اینکه تو بشناسیش روی نیزهها
خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را
با وجود این همه آهی که از جنس علیست
آه از آن موقعی که چاه نشناسد تو را
دردهای تازهات باعث شده تا که رباب
گاه بشناسد تو را و گاه نشناسد تو را
بیحسین خویش میآیی پس از هشتاد روز
حق بده زینب که عبدالله نشناسد تو را
زیبا بود ، ممنون