دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حقّ اهل‌بیت

از هر کنار توسن بیداد تاختید

تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید

 

خواندید از حجاز مرا جانب عراق

و‌آن ‌گاه پرده‌های مخالف نواختید

 

کوفیان بی‌وفا

 

در کوفه، از وفا و محبّت، نشانه نیست

وز مهر و آشتی، سخنی در میانه نیست

 

کردار، جز نفاق و عمل، جز خلاف نه

گفتار، جز دروغ و سخن، جز فسانه نیست

هانی ‌بن عروه!

ز قطره‌قطرۀ آبِ روان، به هر دریا

ز ذرّه‌ذرّه غبارِ دوان، به هر صحرا

 

سلام باد به خون حسین و یارانش!

مجاهدان و شهیدان روز عاشورا

 

شیران غاب

چون روز حرب، مهر شد از مشرق، آشکار

گفتی که تیره گشت، چو شب، روزِ روزگار

 

سر زد چو بانگ کوس مخالف، بلند شد

از سینۀ سپهر، بسی ناله‌های زار

 

آفتاب علقمه

  

فردوس ِدل، همیشه اسیر خیال توست

حتّی نگاه آینه، محو جمال توست

 

تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی

این آب نیست، زمزمه‌های زلال توست

وصیّت پدر

 

گفت: ای دو نور دیده! خوشا روزگارتان!

بادا به کربلا، قدمی استوار‌تان!

 

بینید چون میان عدو، عمّ خویش را

یاری به او کنید که حق باد، یارتان!

غرّه‌ غرّا

گوهر یکتای عشق، درّ یتیم حسن

خلعت زیبای عشق، کرد به بر، چون کفن

 

غُرّۀ غَرّای او، بود چو یک‌ پاره ماه

قامت رعنای او، شاخ گل نسترن

 

طاقت حرب

 

زینب گرفت دستِ دو فرزندِ نازنین

می‌سود روی خویش، به پای امام دین

 

گفت: ای فدای اکبر تو، جان صد چو آن!

گفت: ای فدای اصغر تو، جان صد چو این!

جسم و جان

شد «مسلم بن عوسجه»، مردانه پیش صف

در راه شاه تشنه‌لبان، نقد جان به کف

 

مصحف برِ وصیّ نبی، خوانده بارها

صد ره به نهروان و به صفّین دریده صف

 

 

فیض‌ جان‌نثاری

سلام ما به «زُهیر» و دلاوری‌هایش!

که بود شاهد عشق حسین و مولایش

 

هر آن ‌چه خواست که سر پیچد از کمند حسین

نشد که داشت به دل، جذبۀ تولّایش

 

وجه خداپرست

 

سلام باد به روح «بُریر»! اِبن خُضیر

که دوست‌دار «شَبَر» بود و جان‌نثار «شُبیر»

 

شجاع و زاهد و آزاده، «سیّد القُرّاء»

حیات او همه خیر و ممات او همه خیر

زندگی و مرگ

سلام ما به «سعید»! آن چو نام خود مسعود

که پیکِ نامۀ «مسلم» به نزد مولا بود

 

به شهرتِ حنفی بود و در شب عاشور

پی دفاع حریمِ ولایت، این بسرود:

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×