دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فریضۀ عشق

غزل فریضۀ عشق است و از نوافل نیست بهشت با غزل مدح تو معادل نیست

به موی تو شب و باروی تو سحرکردم کسی که دل به تو نسپرده است، بیدل نیست

گل لبخند سیدالشهدا

مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانۀ ثارالله و چراغ هداست

خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست

 

این عبا شده کفنت

ما گرفتار آفریده شدیم

عاشق یار آفریده شدیم

 

خاک ما را ز باده گل کردن

مست دیدار آفریده شدیم

تاج اصحاب، یا علی اکبر

دل حرم می‌شود سحرگاهی

که شود صحن دیده تر گاهی

 

قطرۀ آب در مرور زمان

می‌کند در حجر اثر گاهی

لب خشکیده‌ات فرات حیات

ای که دادی به دست ما پرچم

با غمت کرده‌ای مرا همدم

 

لطف خود را بیا و افزون کن

تا شوم با غم دلت محرم

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد

دلبری از همۀ ما دو برابر دارد

 

طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است

کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟

بوی گل یاس

خود را مقیم وادی احساس می‌کنم

دل را خمار بوی گل یاس می‌کنم

 

تا نام پاک ساقی لب تشنه می‌برم

بوی تو را به میکده احساس می‌کنم

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند

علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد

یاد لب‌های علی اصغر و دریا افتاد

 

علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست

تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد

گریۀ افسوس

عمود خوردی و سرو و صنوبرم پاشید

صدا زدی که بیا، کاسۀ سرم پاشید

 

همینکه تا برسم قطعه قطعه‌ات کردند

قد بلند امیر دلاورم پاشید

با وضو مادر من شانه به مویش می‌زد

شرم از شیون و از گریۀ ما کن، بس کن

پشت و رویش نکن اینقدر، حیا کن، بس کن

 

با وضو مادر من شانه به مویش می‌زد

موی سلطان مرا شمر رها کن، بس کن

صدا زد خواهرم ‌این گریه را خرج حسینت کن

تصور کن که ‌این آقا برای خود حرم دارد

کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد

 

تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی

و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد

 

سفرۀ رنگین

مهرِ تو را هرکس ندارد دین ندارد

اصلا که گفته دشمنت نفرین ندارد

 

گیسوی پُرچینت مرا هم گیر انداخت

چینِ تو را مغرب زمین و چین ندارد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×