دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یعقوب کربلا

در تشنگی سراب به دردی نمی‌خورد تنها خیال آب به دردی نمی‌خورد

حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری این جام بی شراب به دردی نمی‌خورد

احسان چشمت

پر می‌کنیم از می‌گلوی باده‌ها را تا مست باشیم انتهای جاده‌ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده‌ها را

به کامش ریخته علم لدنى

الا اى مادر باب الحوائج تویى تاج سر باب الحوائج

تویى سرچشمۀ جود و سخاوت که هستى مصدر باب الحوائج

مریم خورد غبطه به فرزندى که دارم

من که جدا گشته ز سوى کبریایم بنت الوقارم، مادر حجب و حیایم

در امر ظاهر نه، ولى در باطن کار از بانیان واقعى هل اتایم

 

مادر ایثار و وفا

ای مادر ایثار و وفا مادر عباس ناموس علی، شیر خدا، مادر عباس

هم نالۀ زینب شدی و همدم کلثوم همدرد شدی با دل ما مادر عباس

قاصدک سوخته‌

در دل زخمی خود درد نهانی دارم دیده‌ام خون شده و اشک فشانی دارم

در همین شهر خودم فاتحه‌ام را خواندم بی کسم، در دل شب فاتحه خوانی دارم

در خرابه مصرعی از زندگی‌ام طی شده

با لب تشنه نگاهی پر تمنا می‌رود ساحل چشمی به استقبال دریا می‌رود

با دعا چشم تری باشد یقیناً با شتاب روی بال عرشیان تا عرش اعلا می‌رود

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا

این خانواده یوسفان بی بدیلند هر یک برای خویش خورشیدی جمیلند

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند

المثنای مصطفی هستی

جان عالم تصدق سرتان به فدای شما و مادرتان

تو امیری، امیر قلب منی این منم من همیشه نوکرتان

خدا به خانۀ ارباب، کوثر اعطا کرد

همین که با دم ساقی دهان معطّر شد سبوی کهنۀ میخانه مستی‌آور شد

شبیه ساحل خشک کویر بودم که پیالۀ دل من غل زد و لبم تر شد

میوۀ پیوند

دل که شد خرسند چیز دیگری ست چهره با لبخند چیز دیگری ست

تا که کام عشق را شیرین کنی بوسه‌ای چون قند چیز دیگری ست

رسیده‌ام به غزل، استعاره می‌خواهم

من از نگاه تو امشب ستاره می‌خواهم دوباره آمده‌ام، چند باره می‌خواهم

کنار دفتر شعرم نشسته‌ام با تو رسیده‌ام به غزل، استعاره می‌خواهم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×