دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شش‌ماهه شهید

شش‌ماهه، پرندۀ سپیدم اصغر

لب تشنه، شکوفۀ شهیدم اصغر

 

آن تیر سه شعبه را به جای آب، آه

با چشم خودم چگونه دیدم اصغر

ای علقمه ...

ای علقمه از خروش آن مست بگو

از تشنگی و ساقی بی‌دست بگو

 

دیدی که چنان شکست و آهی نکشید

زیباتر از این رشادتی هست، بگو!

 

گلجوش‌ترین خاک خدا

من مقتل سرخ لاله‌ها را دیدم

گلجوش‌ترین خاک خدا را دیدم

 

از آینۀ نگاه آیینی عشق

بی‌پرده تمام کربلا را دیدم

نذر سالار شهیدان آقا ابا عبدالله الحسین (ع)
«نای بریده!»

آن سر که از او رنگ شفق خون می‌ریخت

از نای بریده بر طبق خون می‌ریخت

 

در بزم شراب، شب‌پرستان دیدند

قرآن که از او ورق ورق خون می‌ریخت

 

جام بلور

دلم تنگه دلم تنگه برادر

یه لشگر با تو می‌جنگه برادر

 

کمی آهسته‌تر جام بلورم!

که این صحرا پر از سنگه برادر

زنجیر...

هنگام رحیل آسمان بود

دلشوره به جان آسمان بود

افتاد به دست و پای زینب

زنجیر مگر ز محرمان بود؟

غنچۀ سوخته

می‌سوخت غنچه‌ای ز عطش در کنار آب

گردید باغبان بر گل شرمسار آب

آگه ز شیرخواره نبودی مگر فلک!

دادی به دست آب چرا اختیار آب؟

 

فدای دو دست اباالفضل

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

 

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل، ناز شست اباالفضل

چه صبری!

ابلیس به یک سوی جنون می‌کارد

در سوی دگر آتش و خون می‌بارد

 

دارد به زمین خون خدا می‌ریزد

حقا که خداوند چه صبری دارد

 

یک قطرۀ باران

ای کاش فرات هم بیابان می‌شد

تا تربت پاک تو فراوان می‌شد

 

دیدند و دریدند ... خدا! کاش که مشک

اندازۀ یک قطرۀ باران می‌شد

 

آفتاب جاری

از پیکر گل، گلاب جاری شده بود

در علقمه آفتاب جاری شده بود

افتاده به روی خاک دستی با مشک

خون از شریان آب جاری شده بود

 

غنچۀ نشکفته

ای ناب‌ترین صحنۀ صحرای جنون

سرپنجۀ کوچکت قلم، رنگت خون

 

آغوش پدر پردۀ نقاشی شد

یک غنچۀ نشکفته و یک تیر زبون

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×