دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وارث هفتاد و دو خورشید

تو مُهر یقین به روز تردید شدی

مضمون دعای سفرۀ عید شدی

هم منجی کوچه‌های تنهایی یاس

هم وارث هفتاد و دو خورشید شدی

ای کاش با تو راهی کرب و بلا شدن

 

ابر کرم که نم‌نم باران درست کرد

از این کویر خشک، گلستان درست کرد

 

دل را تجلّیات خداوندی سحر

خانه‌خراب زلف پریشان درست کرد

آخــرین منتقمِ خـون خدایـت کردنـد

دوست دارم به توّلای تو بنویسم عشق

آه خورشید به پهنای تو بنویسم عشق

 

دستْ خطم به قشنگی خط و خالت نیست

تا به زیبایی لب‌های تو بنویسم عشق

 

دوست دارم که شبی روی فرج نامه‌تان

با همه مردم دنیای تو بنویسم عشق

روی دست علی است حضرت عشق

فصل نوش شراب انگور است

سایۀ غم ز قلب‌ها دور است

 

کوری چشم دشمنان علی

بزم شادی شیعیان جور است

پرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشم

من کی‌ام قلب وجودم، من کی‌ام جان جهانم

من کی‌ام نور عیانم من کی‌ام سرّ نهانم

 

من کی‌ام کهف حصینم من کی‌ام مهد امانم

من کی‌ام مولای خلقت در زمین و آسمانم

اى سرزمین کربلا در انتظارت

یک شب که عشقت باز از دل در گذر شد

نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد

 

تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم

هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

ای قبلۀ نمازگذاران آسمان 

ای خلق عالمت به سر سفره میهمان 

 هجر تو کرده قامت اسلام را کمان 

 

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

بینِ خود چند اَرمنی داریم

تا نفس هست تا سلامی هست

بالِ پرواز هست بامی هست

 

مَحرم است آن کسی که عاشق شد

تا که لیلا بُود پیامی هست

ببین که همچو ابوالفضل یک قمر آمد

صدا صدای اذان است دل به دریا زن

هوا هوای جنان است دل به دریا زن

 

نسیم حق چه وزان است دل به دریا زن

زمان شستن جان است دل به دریا زن

 

بزن دلت تو به دریا که شاه جان آمد

امیر عشق و وفا، صاحب الزمان آمد

از کربلای تشنۀ دل‌ها عبور کن

تا دست کردگار تو را بی نشان نوشت

گفتم مگر که می‌شود از آسمان نوشت؟

حالا دگر که می‌شود و می‌توان نوشت

باید تو را همیشه امام زمان نوشت

در قامتت رشادت عباس دیدنی ست

ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن

باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن

              

این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد

باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد

 

خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست

مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست

 

مدح حضرت رقیه (س)
نکند حضرت زهرا به جهان برگشته

داشت آن روز زمین قصه‌ای از سر می‌خواند

قصۀ دیگری از یاس معطر می‌خواند

رخ مولود چنان با رخ مادر می‌خواند

که پدر زیر لبی سورۀ کوثر می‌خواند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×