دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تسلی دادن آن جناب خواهر محزونه را

دید شاه دین که زینب شد ز دست

رشتۀ صبرش ز یکدیگر گسست

 

بر سر زانو سر خواهر نهاد

بردباری را به خواهر یاد داد

 

مکالمۀ حضرت سیدالشهداء (ع) با زینب کبری

 

گفت با خواهر شه دنیا و دین

ثانی زهرا مکن افغان چنین

 

خواهرا کم کن تو این آه و فغان

هیچ کس باقی نماند در جهان

 

قلب شش گوشه

چه می‌شد عشق، ما را توشه باشد؟

نصیبم برگی از آن خوشه باشد

 

خداوند حرم های مبارک

چه می‌شد قلب من شش گوشه باشد؟

 

غمخوار زینب

ز جا برخیز ای غمخوار زینب

که رفت از دست چشم تار زینب

 

نمی‌دانی که در راه اسارت

چه آمد بر سرم، سالار زینب

 

زهرای سه ساله

پس از پژمردن یک باغ لاله

شده کار دل من آه و ناله

 

بگیر این نیمه جانم را ولیکن

نپرس از حال زهرای سه ساله

سالار زینب

بکش دستی به قلب زار زینب

مدد کن بر دل خونبار زینب

 

به امدادم بیا سالار قلبم 

که افتاده گره در کار زینب

مشک خالی و دو دست و پرچمی‌ بشکسته

راه من، از کثرت دشمن، ز هر سو بسته بود داغ‌ها پی در پی و غم‌ها به هم پیوسته بود

 

بس که از میدان، درون خیمه، آوردم شهید بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود

تکیه

 

کنار سینه زن‌ها قرص ماه است

بساط چای و نذری روبراه است

 

ولیکن یادمان باشد همیشه

درون تکیه‌ها غیبت گناه است

 

زبان حال کبوتر کربلا با کبوترهای بقیع و مشهد

کبوترهای بقیع و حرم امام رضا!

کفترم، مثل شما پر می‌کشم رو کربلا

 

درد دل‌های شما دو هم زبون رو شنیدم

من باچشمای خودم بقیع و مشهد رو دیدم

شرمنده

وفا و عشق، مانده زنده از تو

تمام قلب‌ها آکنده از تو

 

تو تشنه ماندی و بعد از تو ماندند

تمام رودها شرمنده از تو

دلی پر درد

من و یک دل، دلی پر درد عباس!

میان اینهمه نامرد، عباس!

 

تمام خیمه‌ها چشم انتظارند

دوباره در حرم برگرد، عباس

عموی با وفا

عموی باوفای خیمه، عباس!

تویی شور و صفای خیمه، عباس

 

بیا از علقمه برگرد شاید

نلرزد شانه‌های خیمه، عباس

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×