دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مطلع سرخ

کبوتران غزل‌خوان مشرق دل‌­ها

دوباره آینه بستند سمت عاشورا

 

رها از آتش شب‌پوشی قفس شده‌اند

و دل به نور زده کربلا نفس شده‌اند

کوتاه سروده
هزاران تیر بود و مادر آمد

هزاران تیر برتن تا پرآمد

هزاران تیر بود و مادر آمد

 

مگر کم بود حجم تیر این سو

که غلطیدی و از آن سو در آمد

ربِّ آب

گریه‌ها حلقه شده پا به رکابش کردند

کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند

 

بی زره آمده از بس که شجاعت دارد

کس حریفش نشد و زود جوابش کردند

شعر عاشورایی وحشی بافقی
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان

روزی است اینکه حادثه کوس بلازده‌ است

کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ است

 

روزی است اینکه دست ستم، تیشۀ جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ است

کوتاه سروده
سرت بر خاک بود

سرت بر خاک بود و درد سر شد

که سرگرمی چندین رهگذر شد

 

سرت برگشت بر نیزه ولیکن

شکاف ابروی تو بازتر شد

بر روی دست‌های پدر آمد

آن جنگجو هنوز

گویا بلد نبود

برپا بایستد

بر روی دست‌های پدر آمد

آن جنگجو هنوز

صحبت بلد نبود

پس با زبان گریه رجز سر داد

آن جنگجو هنوز

آن‌قدر بچه بود

شعر عاشورایی سنایی غزنوی
علی از دیده خون بباریده

حبّذا کربلا و آن تعظیم

کز بهشت آورد به خلق نسیم

 

و آن تن سر بریده در گِل و خاک

وآن عزیزان به تیغ دل‌ها چاک

داغ عباس کمر می‌شکند عالم را

به که باید بسپارم خبر این غم را

داغ عباس کمر می‌شکند عالم را

 

بنویس ام بنین! نوکری عباست

افتخاری است مبارک پسر مریم را

کوتاه سروده
حرم با تو زمین افتاد عباس

زمین خوردن تنت را هم بِه هَم ریخت

حرامی پیکرت را هم بِه هَم ریخت

 

حرم با تو زمین افتاد عباس

عمود آمد سرت را هم بِه هَم ریخت

کوتاه سروده
خاطرات عاشورا

آیینه‌ات آغازگر شیدایی است

آیین تو مهد رویش زیبایی است

 

هر نقشی از آسمان راز تو حسین

یادآور خاطرات عاشورایی ا­ست

دو بیتی عاشورایی بابا طاهر
دایم در بلا

عاشق آن به که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمان مبتلا بی

 

حسن آسا به دستش کاسهٔ زهر

حسین آسا به دشت کربلا بی

کوتاه سروده
حیف است...

ز تو حیف است بازویت بیافتد

و زخمی بین ابرویت بیافتد

 

چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم

سرم بر روی زانویت بیافتد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×