دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ای تن خسته به گودال...

ای تن خسته به گودال، ز پا افتاده

تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده

 

هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد

بس که اعضاء ز اعضاء  جدا افتاده

مسیح بر خاک

            

گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود

 بر خاکِ داغ صورت شیب الخضیب بود

 

بر جای بوسه‌های نبی خنجر عدو

 خنجر نمی‌برید و برایش عجیب بود

 

 

کوتاه سروده
هم آیه و هم کتاب می‌گفت: حسین

هم آیه و هم کتاب می‌گفت: حسین هم لیلی و هم رباب می‌گفت: حسین

اعضا و جوارح قتیل ره عشق در خون خودش خضاب، می‌گفت: حسین

تشنۀ عشق‌ بود رود فرات‌

دشت‌ در التهاب‌ می‌جوشید آهن‌ و آفتاب‌ می‌جوشید

بود هفتاد تیغ‌، شعله‌ به‌ کف‌ سی‌هزار اضطراب‌ می‌جوشید

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب

در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات شد چشمۀ حماسه زجوش شهامت آب

کوتاه سروده
آه از گناهم

ببین شرمندگی را در نگاهم

من و شرم گناه، آه از گناهم

 

دل اطفال تو لرزید، ای وای

به هنگام تماشای سپاهم

عرش بر آب

یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا می‌اومد با یه مشک خالی از دور تک و تنها می‌اومد موج می‌زد سینۀ دریا تا که زلفاشو می‌دید ابرواش چقدر به اون چشمای زیبا می‌اومد

کوتاه سروده
با اشک وضو بگیر ایمانت را

امشب دو سه رکعت از دل یاس بخوان

از راز قنوت دست عباس بخوان

 

با اشک وضو بگیر ایمانت را

یک بار بیا نماز احساس بخوان

ما تشنۀ یک جرعه نوریم

از تن جدا تنهاترین دست

در نینوا شورآفرین دست

 

هفت آسمان زد بوسه بر خاک

افتاد وقتی بر زمین دست

کوتاه سروده
خورشید، فراز نیزه‌ها مانده هنوز

 

بر نیزه، سری به نینوا مانده هنوز

خورشید، فراز نیزه‌ها مانده هنوز

 

در باغ سپیده، بوته بوته گل خون

از رونق دشت کربلا مانده هنوز

کوتاه سروده
بماند...

امان از ماجرای پیکر او

امان از سرگذشت حنجر او

 

تنی ماند و سری بر نیزه‌ها رفت

بماند قصۀ انگشتر او

نذر حضرت ام‌کلثوم (س)
قدر خود از بوسۀ زیر گلو هم سهم داشت

ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت

 

اشک زهرا، اشک حیدر، آبروی عالم است قدر وسع خویش از این آبرو هم سهم داشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×