دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جگر سوخته تر

 

من دل‌سوخته دارم جگرى سوخته‌تر

 شعله‌ی دل شود از یاد تو افروخته‌تر

 

از من و شمع که داریم گریبان، پُر اشک

 هیچ کس را نبُوَد گوهر اندوخته‌تر

اشک عزا

 

طرحى که دوش با دل دیوانه ریختیم

گل‌هاى اشک در ره جانانه ریختیم

 

تا بزم ما ز شمع رخش جلوه‌گر شود

 در رهگذار او پرِ پروانه ریختیم

 

سوگند

اسیر عشق توام بر ولاى تو سوگند!

خداى عشق منى؛ بر خداى تو سوگند!

 

شهید و شاهد پاینده‌ی زمان‌هایى

به هر زبان که ستاید ثناى تو سوگند!

 

هنر کشته شدن

عشق، راهى است که دارد خطر کشته شدن

 عاشق آن است که بندد کمر کشته شدن

 

ماه و خورشید اگر شمع ره زندگى است

 کهکشان‌هاست چراغ گذر کشته شدن

 

 

گریۀ همیشه

اى کشته! در عزاى تو می‌گریم

 وى تشنه! در رثاى تو می‌گریم

 

روزم، حسین! شب شده از داغت

 عید است و در عزاى تو می‌گریم

 

 

گواه دوستى

اى که نور مهر و ماهى! دوستت دارم حسین!

 مظهر لطف الهى؛ دوستت دارم حسین!

 

هستى من را خدا با مهر تو پیوسته است

 یا بخواهى یا نخواهى، دوستت دارم حسین!

 

قبلۀ هستى

حسین قبله‌ی هستى بُوَد؛ سلام بر او!

 که هر چه هست گذارند احترام بر او

 

على الدّوام رسد چون که فیض او همه را

 سلام عالم و آدم على الدّوام بر او!

 

 

نمک اشک

کربلا قبله‌ی معظّم ماست

 نم‌نم اشک ناب، زمزم ماست

 

هر کسى زیر پرچمى زده صف

 پرچم «یا حسین» پرچم ماست

 

حضور یار

 

من و دنیایى از گناه، حسین!

 به تو آورده‌ام پناه، حسین!

 

دست خالى نیامدم این جا

 هدیه‌ام هست اشک و آه، حسین!

 

کمال عشق

بیا اى دوست! تا با هم بسوزیم

 چو شمع محفل ماتم بسوزیم

 

من و تو سوگوار یک عزیزیم

 بیا تا هر دو در یک غم بسوزیم

 

 

میعادگاه عشق

سرسبزى بهشت ز بستان کربلاست

 میعادگاه عشق، بیابان کربلاست

 

گر بستر زمین شده از زیر کعبه پهن

 کون و مکان چو گوى به میدان کربلاست

 

در رحمت

 

 

شود آیا که ره کرببلا بگشایند؟

 در رحمت به رخ اهل ولا بگشایند؟

 

شود آیا که دگر قافله‌ها، طایفه‌ها

 بار در بادیه‌ی کرببلا بگشایند؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×