دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در قتلگاه

می‌سوزد از شراره‌ی عشق خدا و باز

آتش به جان اهل هوس می‌زند حسین

 

آبش اگر دهند که هرگز نمی‌دهند

با کام خشک و سوخته پس می‌زند حسین

 

نماز عشق

 

بهشت دورنمایی بُوَد ز کوی حسین

نماز اهل بهشت است گفت‌وگوی حسین

 

جهان و هر چه در او می‌شود بهشت‌آیین

دمی که جلوه کند آفتاب روی حسین

 

قبلۀ هستى

حسین، قبله‌ی هستى بُوَد؛ سلام بر او!

 که هر چه هست گزارند احترام بر او

 

على الدّوام رسد چون که فیض او همه را

 سلام عالم و آدمى على الدّوام بر او!

 

دایرۀ عظمت

آفرینش ز غبار قدم توست، حسین!

آسمان، سایه‌نشین علم توست، حسین!

 

کعبه و سعی و صفا، حلّ و حرم، رکن و مقام

صفحه‌ای از حرم محترم توست، حسین!

 

غیرت الله

اى سر خونین که با ما هم‌جوارى می‌کنى!

 باز هم در یارى دین، پافشارى می‌کنى

 

غیرت اللَّه! غیرتت نازم که بعد از مرگ هم

 با سر از ناموس قرآن، پاس‌دارى می‌کنى

 

میهمان غریب

دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم

 چو شمع سوزم و در سوز و ساز گریه کنم

 

گره به کارم و چون اهل درد می‌نالم

 نیازمندم و چون اهل راز گریه کنم

 

میزبان عشق

اى تنت در خاک و خون غلتیده از شمشیرها!

 پیکر عریان تو پوشیده از شمشیرها

 

چشم‌هاى جوشنت گرییده خون از تیرها

 زخم‌هاى پیکرت خندیده از شمشیرها

 

سلام بر مولا

ارباب بی‌کفن! به تن اطهرت سلام!

بر جسم پاره پاره، تن بی‌سرت سلام!

 

بر زخم لب گشوده‌ی پیشانی‌ات درود!

بر رگ رگ جدا شده‌ی حنجرت سلام!

 

وداع

امشب اى ماه! بر نمی‌آیى

 ز چه رو جلوه‌گر نمی‌آیى؟

 

همه جا را گرفته ظلمت شب

 مگر اى ماه! بر نمی‌آیى؟

نور یزدان

در زمین آویزه‌ی عرش اله افتاده بود

 یا تن خون خدا در قتلگه افتاده بود

 

پیکر سبط نبى در بحر خون بُد غوطه‌ور

 یا که بر خاک سیه، عرش اله افتاده بود

 

شب یازدهم

 

متاب اى ماه تابنده! که سرزد آفتاب امشب

 ز برج نیزه تابد چند ماه اندر حجاب امشب

 

فروغ اکبر لیلا، منوّر کرده صحرا را

 تو اى ناهید نورافشان! بکش رخ در نقاب امشب

 

شب عاشورا

 

خدا کند نرود امشب و سحر نشود!

 که روز ما ز شب تار، تیره‌تر نشود

 

چه فتنه‌ها که به دنبال این سحر نبُوَد

 خدا کند نرود امشب و سحر نشود!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×