دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
محمّد بن مسلم بن عقیل

 

سلام ما به جوانی که مسلمش پدر است!

 به جلوه، منزلت آن پدر از این پسر است

 

در آسمان بنى هاشم او ستاره‌ی عشق

 ز دودمان عقیل و در آن صدف، گهر است

 

عبدالله بن مسلم بن عقیل

 

سلام باد به عبداللَّه از نژاد خلیل!

 که بود زاده‌ی آزاد مسلم بن عقیل

 

جوان هاشمى و جان‌نثار فاطمیان

 که شد سیادت او با شهادتش تکمیل

سوید بن عمرو بن ابى مطاع خثعمى انمارى

سلام ما به سوید بن عمرو، ابن مطاع!

 شریف و عابد و آزاد و جنگ‌جوى و شجاع

 

صفوف خیل ستم را شکسته وقت هجوم

 حریم آل على را ستاده بهر دفاع

 

 

حرث بن نبهان؛ غلام حضرت حمزه

 

سلام باد به حرث، آن دلیر دل‌محکم!

 غلام حمزه، عموى پیمبر اکرم

 

سلام باد بر آن اوستاد و این شاگرد!

 که هر دو راست سرافرازى از رشادت هم

 

سلیمان بن رزین؛ غلام امام حسین (ع)

 

سلام ما به سلیمان ز خاندان رزین!

 که بود مهر حسینش به آب و خاک، عجین

 

گداى درگه قدرت‌مدار آل على

 که بر محبّت این خانواده داشت یقین

 

اسلم بن عمرو؛ غلام امام حسین (ع)

سلام باد به اسلم که حق بقایش داد!

 خدا به همّت والاى او بهایش داد

 

غلام ترک و حسینش یگانه مولا بود

 غلامى در این خانه، اعتلایش داد

 

قارب بن عبدالله؛ غلام امام حسین (ع)

 

سلام باد به قارب که قُرب مولا یافت!

 چو ذرّه راه به خورشید عالم‌آرا یافت

 

ز افتخار غلامى بر آستان حسین

 مقام و منزلت و نور فضل و تقوا یافت

 

منجح بن سهم؛ غلام امام حسن و امام حسین و علىّ بن الحسین (ع)

 

سلام باد به مُنجح! سلام کامل و تام

 که یافت دولت و عزّت ز خدمت سه امام

 

بر او سلام که حسنیّه مادرش او را

 براى خدمت این خانواده زاد غلام

سعد بن حرث خزاعى؛ غلام حضرت امیرالمؤمنین

 

سلام باد به سعد، آن یل سعادتمند!

 که خورده بود به مهر على دلش پیوند

 

شناسنامه‌ی او مُهر مهر مولا داشت

 شجاعتش چو پدر بود و همّتش فرزند

 

نصر بن ابى‌نیزر؛ غلام حضرت امیرالمؤمنین (ع)

 

سلام ما به صفاى محبّت و باور!

 به نصر و بر پدر مؤمنش ابى‌نیزر!

 

ز دودمان نجاشى که تربیت آموخت

 به دستگاه ولایت ز دست پیغمبر

مادر و همسر شهید

سلام باد بر آن زن که غیرتش گل کرد!

 فراق همسر و فرزند را تحمّل کرد

 

پس از شهادت فرزند، سوى میدان رفت

 کسى نگفته که یک لحظه هم تأمّل کرد

 

هفهاف بن مهنّد راسبى بصراوى

 

سلام ما به دگر یاور على، هفهاف!

 که شب، بشیر دعا بود و روز، شیر مصاف

 

همیشه یار على بود و جنگ‌هاى على

 نداشت راحت و شمشیر او ندید غلاف

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×