دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بار سفر بستی، مدینه شعله‌ور شد

پنهان ز خواهر می‌کنی چشم ترت را

شاید ندیدی اشک‌های خواهرت را

 

بار سفر بستی، مدینه شعله‌ور شد

در یاد دارم آن نگاه آخرت را

 

ام البنین روی سرت قرآن گرفته

تا پر کند یک بار جای مادرت را

نذر حضرت ام‌کلثوم (س)
قدر خود از بوسۀ زیر گلو هم سهم داشت

ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت

 

اشک زهرا، اشک حیدر، آبروی عالم است قدر وسع خویش از این آبرو هم سهم داشت

سلام علی قلب الزینب الصبور
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

با دست بسته است، ولی دست بسته نیست

زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

 

هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود

زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

 

زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست

اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست

مدح حضرت زینب (س)
اکسیر اشک روضه‌تان مس طلا کند

 در واژه‌های شعر تو دیدم وقار را

حُجب و حیای فاطمی این تبار را

 

با تیغ خطبه فاتح صفین کوفه‌ای

مولا سپرده دست شما ذوالفقار را

مردم نمی‌بینند حتی سایه‌ات را

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست

پرواز صد جبریل در بال و پر توست

 

این آیه‌های مریم در حال تنزیل

یا آبشار رشته‌های معجر توست

حسین کیست که عشق از حسین دم زده است

به صبح واقعه در خیل دوست دارانش

به ظهر حادثه در جمع بی‌قرارانش

غروب بر سر نی باز بین یارانش

به ذکر و زمزمه چاووش سربدارانش

زینبا دارم وصیّت با تو من

در دم آخر، علیّ مرتضی

گفت با زینب به صد شور و نوا

 

زینبا، عمرم به پایان آمده

 وعدۀ دیدار جانان آمده

کوتاه سروده
می‌شکند

در کوچۀ غم بال و پرش می‌شکند

با فاطمه باشد کمرش می‌شکند

از زینب و عباس بپرسید چرا

هرکس علوی شود سرش می‌شکند؟

ای ابرهای کربلا باران ببارید

افتاده بین بستری آتش گرفته

با آتش غم حیدری آتش گرفته

 

بعد از علی دانست تنها چاه کوفه

راز قدیمی پری آتش گرفته

بیا و بعد علی با حسین خوبی کن

فضای تو چقدر غم فزاست ای کوفه

بگو امام غریبت کجاست ای کوفه

 

صدای یا ابتا از خرابه‌ها آید

تمام شهر پر از این صداست ای کوفه

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×