دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نذر حضرت رقیه (س)

 تا به جای خیمه‌ات آتش بگیرم گریه کن

تا برای تشنگی‌هایت بمیرم گریه کن

 

لحظه لحظه نازنین داغ برادر دیده‌ای

داغ قاسم، داغ اصغر، داغ اکبر دیده‌ای

سوم محرم؛ قرص نان تصدق

اگر چه زخمی و خاموش و سر جدا آورد

تو را برای من از عرشِ نی، خدا آورد

 

تو را به روی طبق، روی دست‌های بلند

برای گرمی این بزم بینوا آورد

سوم محرم؛ عمو کجاست؟

محله‌های یهودی ز خارها پُر بود

میان کوچه به زحمت به عمه‌اش می‌گفت

 

کمی مواظب من باش بین نامَحرم

چه حرف‌ها که در این ازدحام پیچیده

سه نقطه

گنجشک پر، جبریل پر، بابا سه نقطه

من پر، تو پر، هرکس شبیه ما سه نقطه

 

عمه نه، عمه بال‌هایش پر ندارد

حالا بماند در خرابه تا سه نقطه

سوم محرم؛ سری شبیه عمو

شاید که خواب دیده‌ام، این سر خیالی است

اما نه خواب هم که بود باز هم عالی است

 

مهمان من قدم به سر چشم ما گذار

هر چند دست سفرۀ این طفل خالی است

سوم محرم؛ دختری که نیست

با سر رسیده‌ای بگو از پیکری که نیست

از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست

 

شب‌ها که سر به سردی این خاک می‌نهم

کو دست مهربان نوازشگری که نیست

سوم محرم؛ شبیه مادر...

شناخت چشم تر عمه این حوالی را

شناخت تک تک این قوم لاابالی را

 

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب‌ها

ز یادشان ببرد سفره‌های خالی را

طفل بی گناه

... و بازهم گذرش سوی قتلگاه افتاد

کنار نعش پدر اشک او به راه افتاد

 

سه ساله‌ای که تمام تنش کبود شده

دوباره روی تنش یک رد سیاه افتاد

زهرای سه ساله

بابا گره ز کار دلم وا نمی‌کنی؟

با دیدنم تو یاد ز زهرا نمی‌کنی؟

 

داغ زوال روی تو شد زخم تازه‌ام

این زخم تازه را تو مداوا نمی‌کنی؟

کوکب بخت

عمه بیا که کوکب بختم بر آمده

تابیده صبح وصل و شب غم سر آمده

 

شام سیاه و کلبۀ ویران و بی چراغ

ما را چه میهمان عزیز از در آمده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×