دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دلتنگ زیارت حسینم

هر سال عرفه دلم می‌‌گیره

از هجر تو دم به دم می‌‌گیره

آشفته و بی‌قرار و خسته

بازم دلامونو غم می‌‌گیره

 

هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله

عرفه آمده، از یار خبر نیست چرا؟

چقدر ناله زنم آه، کجایی آقا؟

 

رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و

پس قرار من و تو کی و کجا؟ ‌ای جانا

 

بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب

دلواپس منی و حواس من به تو نیست

فریادرس منی و حواس من به تو نیست

 

دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی

نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی

 

چشمۀ حیات

 

من در بر کشتی نجات آمده‌ام 

در ساحل چشمه‌ حیات آمده‌ام

 

تا زودتر از زود گناهم بخشند

قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام

بیم گرداب

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم

باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

 

بیم گرداب به دل داشتم، اما تو رسیدی

که شدی «ساحل امن من و کشتی نجاتم»

 

به عشق کوشیدن

ز خون کیست که شور حماسه می‌جوشد؟ ز سعی کیست که عالم به عشق می‌کوشد؟

ز داغ کیست که جان زمانه می سوزد؟ فلک ز اشک، به دامن ستاره می‌دوزد؟

ببین به عرش،ملائک سرشک می‌بارند بلند نام کسی را به عشق می‌خوانند

وعدۀ ما به روضۀ سقّاست

 

چون خدا طالب گدا شد باز

در رحمت به روی ما شد باز

بنده شرمندۀ  خدا شد باز

او خریدار اشک ما شد باز

 

خبر آمد گناه می‌بخشد

کوه عصیان به کاه می‌بخشد

 

یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را

لبیک که در دل عرفات است و منایم

لبیک که از خویش نمودند جدایم

لبیک که سر تا به قدم محو خدایم

لبیک که امروز ندانم به کجایم

 

پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم

گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم

به مناسبت روز عرفه
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه است

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

 

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشۀ چشم تو ابری است پر از آب حیات

دارم امید یک عرفه مَحرمم کنی

قربان چشم یار که مانده به راه من

از دور هم به سوی تو باشد نگاه من

 

من از قرارگاه شب قدر آمدم

یعنی غروب مُزدلفه شد پناه من

 

بیچاره می‌شوم اگر از تو جدا شوم

دستم بگیر ای غم تو تکیه گاه من

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×