- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۱۰۷۰
- شماره مطلب: ۹۰۷۹
-
چاپ
بیم گرداب
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم، اما تو رسیدی
که شدی «ساحل امن من و کشتی نجاتم»
باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنهام، تشنۀ لبهای عطشناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم
بیم گرداب
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم، اما تو رسیدی
که شدی «ساحل امن من و کشتی نجاتم»
باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنهام، تشنۀ لبهای عطشناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم