دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یاد تشنگی

سقا به مشک، آب برای حرام نداشت

افتاده روی خاک و به دستش علم نداشت

 

از بس که تیر بر تن او بوسه داده بود

جایی برای بوسه ز سر تا قدم نداشت

جاودانه تشنه!

اگر نبود به خون تو آسمان، تشنه

چرا به خون تو شد تیغ خونفشان، تشنه

 

تمام اهل حرم از لب تو سیرابند

منم که مانده‌ام ای خضر، در میان تشنه

زیارت نامه

سلام بر نفس تو به گاه جان دادن

سلام بر حرکاتت به وقت افتادن

 

سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت

سلام، رود خروشان نور، چشمانت

به مناسبت شهادت امام جواد (ع)
مانند عاشورا ورق زد داستان را

زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را

طوری که حتی تار دیدی این و آن را

 

وقت زمین افتادنت احساس کردی

در باغ سرسبز تنت رنگ خزان را

به مناسبت شهادت امام جواد (ع)
آب هم چون کربلا در خانه‌ات نایاب شد

ای که بر جود تو عیسای نبی رو می‌زند

روبروی گنبد تو نوح زانو می‌زند

صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می‌زند

شمع عمرت در جوانی از چه سوسو می‌زند

گفتگوی حضرت زهرا (س) با امام حسین (ع)
مظلوم ِ من

ای لاله، پیش مرگ چمن می‌شوی چرا؟

 راضی به حُکم چیده شدن می‌شوی چرا؟

 

 این چشم خیس و چادر خاکی ِ من که هست...

 آشفته حال ِغسل و کفن می‌شوی چرا؟

نگاه زخمی

آب را آزاد کن از پنجۀ زنجیرها

از نگاه زخمی و آشفتۀ شمشیرها

 

از کنار بهت قرآن­‌های روی نیزه و ...

از لب صفینیان و حیرتِ تکبیرها

 

مرهمی بگذار روی زخمِ باز آسمان

دستمالی خیس، بر پیشانیِ تقدیرها

بغض انارینه

آن ظهر که فریاد عطش از جگرت ریخت

باران غزل‌های خدا دور و برت ریخت

 

قرآنی و «والشّمس» نگاه تو غم‌آلود

بر خاک چه شد واژه به واژه «قمر»ت ریخت

شد اگر فتنۀ صد تیغ به پا، دست دهد

چه وداعی است، که باید به بلا دست دهد

می‌دود تیغ، که با خون خدا دست دهد

 

خیمه جان حوصله کن، تشنگی‌ات خواهد ریخت

به دل کودک اگر حال دعا دست دهد

 

در فرودست، مَهِ مشک به دستی انگار

رفته تا آب، به طفلان فرا دست دهد

کوتاه سروده
دل سنگ بیابان آب گشته

برادر، خواهرت بی­تاب گشته

ز جا برخیز فتح الباب گشته

 

به یاد تشنه‌کامی­‌هات مولا!

دل سنگ بیابان آب گشته

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×