دسترسی سریع به موضوعات اشعار
چقدر صحنۀ اعجاز عاشقی زیباست
شروع فصل سرودن، شروع ماتم هاست
و درنگاه ِ تمام ِ فرشتهها غوغاست
چقدر تشنه پریدن به کامشان شیرین
چقدر وسعت دلهای پاکشان دریاست
عاشقترینها را همین جا میتوانی دید
گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست
این منزل در خاک و خاکسترترین سرهاست
نام و نشانها را به جایی دور اندازید
نام و نشان در شأن نام آورترین سرهاست
تو بخوان باز
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غم تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
شق القمر از لشگر ابلیس بعید است
یا حضرت عبّاس! بگو محتشمات را،
از جوهرۀ علقمه پر کن قلمات را
جاری شود از دامنهاش چشمهای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غمات را