دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

دیگر افتاده ز پا  فاطمۀ لشکر تو

 رو به قبله شده از دوری تو دختر تو

 

آن قدر ناله زدم از تهِ دل ای بابا

 تا شبی جانبِ ویرانه بیاید سر تو

 

 

بند نخست
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است وز تندباد حادثه پشت فلک خم است‏ صبح امید چون شب تاریک مظلم است

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» 

رباعی ناصرالدین شاه دربارۀ امام حسین (ع)

عشق تو فزون ز ممکنات است حسین

خون از عطشت دل فرات است حسین

 

در عرصۀ کربلا به راه معشوق

کاری کرده که عقل مات است، حسین

حماسه

غروب بود، و افق حرف‌های گلگون داشت   ز تیر فاجعه، زینب دلی پر از خون داشت

غروب بود و غریبانه خیمه‌‏ها می‌‏سوخت   کرانه، چشم بدان حزن بیکران می‌‏دوخت  

کوتاه سروده
خط کوفی

بنویس لب پُر تَرَک و دیدۀ خیس

بنویس: فرات ِ لعنتی؛ رودِ خسیس

 

بنویس که این قبر حسین بن علی ست

بنویس، ولی به " خط کوفی " ننویس ...

من به هَل مِن ناصرِ تو آمدم در قتلگاه

شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده‌ای

تا اذان مانده چرا در سجده‌گاه افتاده‌ای؟

 

سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می‌کشد

زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده‌ای

کوتاه سروده
دنیا اگر از یزید لبریز شود

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم

گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم

 

دنیا اگر از یزید لبریز شود

ما پشت به سالار شهیدان نکنیم

رو به قبله کند چگونه تو را؟

قد کشید و بلند بالا شد

تا فلک پر زد و مسیحا شد

 

به همین قدر اکتفا فرمود

بند کفش‌اش نبست و موسا شد

با عشق و خون معامله شد جاودانگی

آن روز را مرور زمان باورش نشد

حتی یقین نه بلکه گمان باورش نشد

«قرآن به روی نیزۀ اعدا طلوع کرد»

تاجی به سر گذاشت سنان باورش نشد  

کوتاه سروده
برای بچه‌ها

هر چند که در راه خدا می‌میرد

هر یار به علتی جدا می‌میرد

 

یک عده برای دین و یک عده حسین

عباس برای بچه‌ها می‌میرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×