- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۳۹۷۳
- شماره مطلب: ۸۶۴۲
-
چاپ
ارث حضرت آدم
شادی برای تو، غم عالم برای من
از ماههای سال، محرم برای من
آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من
از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من
بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من
این زخمها معلم خندیدن منند
حیرانم از ترحم مرهم برای من
یوسف که نیستم، ولی آن بندهام که هیچ
نگذاشته است صاحب من کم برای من
بگذار عمر در گذر عشق طی شود
حتی اگر نشد که تو یک دم برای من
-
برات کربلا
از تربت تو عسل، شفا میگیرد
با نام تو اوفتاده، پا میگیرد
خورشید، تب آلوده میآید هرصبح
از توس، برات کربلا میگیرد
-
خورشید به خون تپیده
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیـدهای آه کشید
آن لحظه که زینب به اسارت میرفت
بـر نیـزه ســر بریـدهای آه کشید
-
شمشیر غیرت
با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم
آیینهای در دل ز صبر مادرم دارم
من عون هستم، عون ـ خواهرزادهی نورم ـ
غمنامۀ خورشیدها را در برم دارم
ارث حضرت آدم
شادی برای تو، غم عالم برای من
از ماههای سال، محرم برای من
آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من
از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من
بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من
این زخمها معلم خندیدن منند
حیرانم از ترحم مرهم برای من
یوسف که نیستم، ولی آن بندهام که هیچ
نگذاشته است صاحب من کم برای من
بگذار عمر در گذر عشق طی شود
حتی اگر نشد که تو یک دم برای من