دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سیل اشک‌

حس می‌‌کنی زمین و زمان گریه می‌‌کنند

وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌‌کنند

 

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»

در ماتم تو، پیر و جوان گریه می‌‌کنند

 

دانشسرای محرم

رسیده به گوشم صدای محرم

سیاهی خریدم برای محرم

 

هوای غریبی دلم را گرفته

هوای حسین و هوای محرم

 

فصل عزا

بوی عجیب حضرت سر می‌رسد به گوش

گویا دوباره فصل عزا، ماه ماتم است

 

مادر، لباس مشکی غم را اتو بزن

دل داغدار روضۀ سخت محرم است

 

مدیون شال سیاهیم

لبریز از اشک و آهیم

چون کوله‌بار گناهیم

 

با پا و دست و سر و چشم

هر یک نفر، یک سپاهیم

 

جاروکش فرش عزایت جبرئیل است

آمد محرّم نبض عالم ایستاده

از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده

 

ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم

بر آفتاب دیده، شبنم ایستاده

 

پرِ پرواز

بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را

از گلوی بغض‌هایم باز کردم گریه را

 

مثل یک مادر که فرزندش ز دستش می‌‌رود

اقتدا کردم به او، ابراز کردم گریه را

 

شیرین‌ترین عبادت

آقا سلام! ماه محرم شروع شد

«باز این چه شورش است و چه ماتم» شروع شد

 

آقا سلام! کاسۀ اشکی به من دهید

ماه گدایی من و چشمم شروع شد

 

بهار غم

بچه‌ها بازم محرم اومده

عید ما با بهار غم اومده

 

بچه‌ها خیمۀ ماتم بزنید

همگی به سینه محکم بزنید

 

فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است

در کوچه‌ها، نسیم بهشت محرم است

این شهر بی مجالس روضه، جهنم است

 

پیراهن سیاه عزاداری شما

زیباترین تجلی عشق مجسم است

 

باید از ما فقط شنید: حسین

تا مرا در گناه دید حسین

زودتر از همه دوید حسین

 

باید از او فقط شنید خدا

باید از ما فقط شنید حسین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×