- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۳۳۰۱
- شماره مطلب: ۶۵۳۹
-
چاپ
بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه
قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است؟
شمر لعین به صفحه او پا نهاده است!
دیدم به چشم فاطمی خود، عمو حسین
زهرا کنار مقتل تو ایستاده است
بعد از علیِ اصغر تو نوبت من است
این جرعههای آخر دُردی باده است
دستم شکست، ناله زدم فاطمه مدد
عباس مرتضی به من این یاد داده است
زهرا اگر که سینه شکسته به راه عشق
عبداللهت به راه تو سینه گشاده است
بر روی دامن تو عمو، دست و پا زدم
این سرنوشت عاشقی و عشق زاده است
باید تو را به خیمۀ زینب برم عمو
بنگر که لرزه بر تن عمه فتاده است
ای دشمن سواره به نامردی آمدی
از روی اسب نیزه مزن او پیاده است
بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه
گویا دگر زمان گذشتن ز جاده است
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه
قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است؟
شمر لعین به صفحه او پا نهاده است!
دیدم به چشم فاطمی خود، عمو حسین
زهرا کنار مقتل تو ایستاده است
بعد از علیِ اصغر تو نوبت من است
این جرعههای آخر دُردی باده است
دستم شکست، ناله زدم فاطمه مدد
عباس مرتضی به من این یاد داده است
زهرا اگر که سینه شکسته به راه عشق
عبداللهت به راه تو سینه گشاده است
بر روی دامن تو عمو، دست و پا زدم
این سرنوشت عاشقی و عشق زاده است
باید تو را به خیمۀ زینب برم عمو
بنگر که لرزه بر تن عمه فتاده است
ای دشمن سواره به نامردی آمدی
از روی اسب نیزه مزن او پیاده است
بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه
گویا دگر زمان گذشتن ز جاده است