- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۱۲۹۰
- شماره مطلب: ۳۹۵۳
-
چاپ
زخم عتیق
راوی رسیده بود ز متن غبارها
وقتی که تاختند به تنها، سوارها
راوی نوشت: دست و سر و پا؛ نوشت: خون
در ظهر تیغها و سنانها و خارها
راوی نوشت: دود برآمد ز خیمهها
وقت وداع قافلۀ سربهدارها
راوی نوشت از پسِ تزویر کوفیان:
بیمُهر خون مباد خط اعتبارها!
راوی نوشت شوکت این داغ ناب را
گفتند سالها و نوشتند بارها
هر سال تا که تعزیت او به پا شود
گستردهاند خیمۀ سبز بهارها
شوریدگیّ آن سر در خون تپیده را
یک عمر سر به صخره زدند آبشارها
هر سال در حوالی تحویل داغ تو
سر میرسند مرثیهخوان، جویبارها
راوی نوشت: جوهر خون تو تازه است
هرچند بگْذرد ورق روزگارها
تا روز حشر، داغ تو، ارث بزرگ ماست
از کربلا عزیزترین یادگارها
راوی نوشت: آینۀ مشرقین را
ساقی! بیار بادۀ نام حسین را
-
خورشید شیعه
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم -
تنها گل نچیدۀ تو
قلم زدند به خون سر بریدۀ تو
فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو
شب از دعای درختان روشن ملکوتگذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو
-
خیمۀ نور
شیعیان! رخت عزا بر تن کنید
کربلا در کربلا، شیون کنید
آفتاب غیرتِ حق، منجلی است
موسم سوگِ حسین بن علی است
-
قبلۀ قبیله
آسمانها، سوگوار کیستند؟
خیمهها، چشمانتظار کیستند؟
باغبانِ غنچههای یاس کو؟
بچّهها! آخر عمو عبّاس کو؟
زخم عتیق
راوی رسیده بود ز متن غبارها
وقتی که تاختند به تنها، سوارها
راوی نوشت: دست و سر و پا؛ نوشت: خون
در ظهر تیغها و سنانها و خارها
راوی نوشت: دود برآمد ز خیمهها
وقت وداع قافلۀ سربهدارها
راوی نوشت از پسِ تزویر کوفیان:
بیمُهر خون مباد خط اعتبارها!
راوی نوشت شوکت این داغ ناب را
گفتند سالها و نوشتند بارها
هر سال تا که تعزیت او به پا شود
گستردهاند خیمۀ سبز بهارها
شوریدگیّ آن سر در خون تپیده را
یک عمر سر به صخره زدند آبشارها
هر سال در حوالی تحویل داغ تو
سر میرسند مرثیهخوان، جویبارها
راوی نوشت: جوهر خون تو تازه است
هرچند بگْذرد ورق روزگارها
تا روز حشر، داغ تو، ارث بزرگ ماست
از کربلا عزیزترین یادگارها
راوی نوشت: آینۀ مشرقین را
ساقی! بیار بادۀ نام حسین را
سلام خسته نباشید منظور از عتیق چیه اینجا