- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۱۷۵۴
- شماره مطلب: ۲۸۵۶
-
چاپ
نوکر
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبودهای که بدانی چه میکشم[1]
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت میکنم و مست و سرخوشم
در قبض و بسط روح ولی ماندهام هنوز
شرمندهی تلاطم این نفس سرکشم
ای تشنه گر چه آب نخوردی خودت ولی
آبی بریز روز قیامت بر آتشم
با اشک، من برات حرم خواهم از شما
شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم
روز عزای اشرف اولاد آدم است
ما گریه میکنیم بر این شعر محتشم
[1]- عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم. «شهریار»
-
گرفتار
من به خون لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیۀ ارباب شبی خوابم برد
صبح، پشت در یک میکده بیدار شدم
-
محشر بر نی
چیست این؟ حرمت اولاد پیمبر برنی
همه غربت سی سالۀ حیدر، بر نی
چیست این کوچ غریبانۀ یک قافله مرد؟آخرین هجرت یک دسته کبوتر، بر نی
-
گندم ری
میسوخت خاک و آب، فقط استعاره بود
در آسمانِ مشک که غرق ستاره بود
اشکی نمانده بود که نذر عطش کند
ورنه فرات، منتظر یک اشاره بود،
نوکر
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبودهای که بدانی چه میکشم[1]
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت میکنم و مست و سرخوشم
در قبض و بسط روح ولی ماندهام هنوز
شرمندهی تلاطم این نفس سرکشم
ای تشنه گر چه آب نخوردی خودت ولی
آبی بریز روز قیامت بر آتشم
با اشک، من برات حرم خواهم از شما
شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم
روز عزای اشرف اولاد آدم است
ما گریه میکنیم بر این شعر محتشم
[1]- عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم. «شهریار»